کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رشید همدانی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
قلعه رشید
لغتنامه دهخدا
قلعه رشید. [ ق َ ع َ رَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان پشتکوه بخش اردل شهرستان شهرکرد، واقع در 18هزارگزی شمال باختر اردل و 20هزارگزی راه مالرو عمومی . موقع جغرافیایی آن جلگه و هوای آن معتدل است . سکنه ٔ آن 321 تن است .آب آن از چشمه و محصول آن غلات ، انگو...
-
باب رشید
لغتنامه دهخدا
باب رشید. [ ب ِ رَ ] (اِخ ) دروازه ای به اسکندریه : اسکندریه از بناهای اسکندربن فیلقوس رومی است و سوری از سنگ و چهار دروازه دارد و یکی از آن ابواب را باب رشید گویند، و دیگری را باب السدرة، و دیگری را باب البحر و دروازه ٔ چهارم را نمی گشایند مگر درروز...
-
امیر رشید
لغتنامه دهخدا
امیر رشید. [ اَ رِ رَ ] (اِخ ) لقب عبدالملک بن نوح بن نصربن احمد، پادشاه سامانی بود.از تاریخ بخارای نرشخی . رجوع به عبدالملک ... شود.
-
بنه رشید
لغتنامه دهخدا
بنه رشید. [ ب ُ ن َ رَ ] دهی از دهستان سلطان آباد بخش رامهرمز است که در شهرستان اهواز واقع شده است . دارای 300 تن سکنه است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6).
-
حسن رشید
لغتنامه دهخدا
حسن رشید. [ ح َ س َ ن ِ رَ ] (اِخ ) ابن احمد رشدی قسطنطینی رومی حنفی ، ملقب به رشید قاضی بود و در 1156 هَ . ق . درگذشت . دیوان شعر ترکی دارد. (هدیةالعارفین ج 1 ص 297).
-
تنگ رشید
لغتنامه دهخدا
تنگ رشید. [ ت َ رَ ] (اِخ ) دهی از دهستان سوسن است که در بخش ایزه ٔ شهرستان اهواز واقع است و 108 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
-
اصحاب رشید طوسی
لغتنامه دهخدا
اصحاب رشید طوسی . [ اَ ب ِ رَ دِ ] (اِخ ) پیروان رشید طوسی بودند که در اصل از ثعالبه بشمار میرفتند و آنها را عشریه نیز میخواندندو علت انشعاب آنان از ثعالبه این بود که میان رشید و زیادبن عبدالرحمن درباره ٔ گرفتن نیم عشر یا یک عشراز زمینهایی که با انها...
-
جستوجو در متن
-
حسین همدانی
لغتنامه دهخدا
حسین همدانی . [ ح ُ س ِ ن ِ هََ م َ ] (اِخ ) ابن العزیز رشید منتخب الدین مقری نحوی . تألیفاتی درقرائت قرآن دارد. و در 643 هَ . ق . / 1245 م . در گذشت . (معجم المؤلفین از کشف الظنون ) (روضات ص 238).
-
رشیدی
لغتنامه دهخدا
رشیدی . [ رَ ] (ص نسبی ) منسوب است به رشید که در ساحل اسکندریه واقع است . || منسوب است به رشید که مردی از خوارج بود. || منسوب است به رشید (هارون خلیفه ٔ عباسی ).(از انساب سمعانی ). || یکی از انواع چینی در عهد صفویه ، و آن رنگارنگ و از حیث ضخامت متوسط...
-
اعراب القرآن
لغتنامه دهخدا
اعراب القرآن . [ اِ بُل ْ ق ُرْ ] (ع اِ مرکب ) یا علم اعراب القرآن . بنا بگفته ٔ مؤلف مفتاح السعاده از فروع علم تفسیر محسوب است ولیکن در حقیقت این علم از فروع یا مباحث علم نحو است و آنرا علمی مستقل شناختن چنانکه سیوطی در اتقان آنرا اختیار کرده ، درس...
-
باباطاهر
لغتنامه دهخدا
باباطاهر. [ هَِ ] (اِخ ) باباطاهر عریان همدانی بوده و مسلک درویشی و فروتنی او که شیوه ٔ عارفان است سبب شد تا وی گوشه گیر گشته و گمنام زیسته و تفصیلی از زندگانی خود باقی نگذارد فقط در بعض کتب صوفیه ذکری از مقام معنوی و مسلک ریاضت و درویشی و صفت تقوی و...
-
درب
لغتنامه دهخدا
درب . [ دَ ] (اِخ ) بمناسبت دروازه ٔ شهر، محله و نواحی داخل شهر در مجاورت هر دروازه بنام همان دروازه نامیده شده است ، چنانکه درب ری ، درب قزوین ، که نام محله ای است مجاور دروازه ای که از آن بسوی ری رونداز قزوین ، و مرادف کلمه ٔ باب ... است .- درب الآ...
-
محنة
لغتنامه دهخدا
محنة. [ م ِ ن َ ] (ع اِ) آزمایش . (منتهی الارب ) (مهذب الاسماء). || بلیه . بلا. داهیه . آفت . فتنه . ج ، مِحَن . (منتهی الارب ). محنه . رجوع به محنت شود. || تحقیق و آزمودن عقیده ٔ قضاة و شهود و محدثین . نام عمل تفتیش و آزمودن عقیده ٔ قضات و شهود و مح...
-
زبید
لغتنامه دهخدا
زبید. [ زَ ] (اِخ ) شهری است به یمن . (منتهی الارب ). شهری معروفست به یمن . نقشه ٔ ساختمان این شهر را محمدبن زیاد مولای مهدی عباسی و فرستاده ٔ رشید به یمن رسم کرد. وی هنگامی که از طرف رشید به یمن رفت این نقطه را برگزید و شهر زبید را بوجود آورد و برای...
-
شهرآشوب
لغتنامه دهخدا
شهرآشوب . [ ش َ ] (نف مرکب ) آشوبنده ٔ شهر. (یادداشت مؤلف ) (ناظم الاطباء). که شهر را به آشوب و فتنه و فساد کشد. || کسی که در حسن و جمال ، فتنه ٔ شهری باشد. کسی که از حسن یا فساد خود نظم شهری را بر هم زند. (فرهنگ نظام ). کسی که در حسن و جمال ، فتنه ...