کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رشیدالدین پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
رشیدالدین
لغتنامه دهخدا
رشیدالدین . [ رَ دُدْ دی ] (اِخ ) محمد نیشابوری . (یادداشت مؤلف ). رجوع به محمد نیشابوری شود.
-
رشیدالدین
لغتنامه دهخدا
رشیدالدین . [ رَ دُدْ دی ] (اخ ) ابوالفضل میبدی . یکی از شاگردان خواجه عبداﷲ انصاری است . کتاب کشف الاسرار و عدةالابرار را با استفاده از تفسیر مختصر خواجه به سال 520 هَ . ق . تألیف کرده است که اشتباهاً آنرا به مولانا سعد (سعدالدین تفتازانی ) نسبت دا...
-
رشیدالدین
لغتنامه دهخدا
رشیدالدین . [ رَ دُدْ دی ](اِخ ) رشیدالدین بن فارس بن داود، مکنی و معروف به ابوحلیقه . پزشک و دانشمند و ادیب بود و در ده جعبر در کنار فرات و نزدیکی رقه بدنیا آمد و در الرها بزرگ شد. وی بدمشق رفت و از آنجا به قاهره سفر کرد و به خدمت ملک الکامل و سپس ف...
-
رشیدالدین
لغتنامه دهخدا
رشیدالدین . [ رَ دُدْدی ] (اِخ ) خواجه رشیدالدین عمیدالملک یا عبدالملک .نام یکی از دو پسر خواجه نظام الملک که در نزد پدر وپادشاهان سلجوقی تقربی داشت و با صفات نیک و پسندیده ٔ خود برای رفع مشکلات مردم پیش پدر و دیگر مقامات مستدعیات آنان را مطرح می کرد...
-
واژههای مشابه
-
رشیدالدین اسفزاری
لغتنامه دهخدا
رشیدالدین اسفزاری . [ رَ دُدْ دی اِ ف َ ] (اِخ ) یا رشید اسفزاری ، محمدبن محمد. پیش از قرن هفتم هَ . ق . می زیسته است . هدایت گوید: اسمش رشیدالدین محمدبن محمودبن مسعود ازفضلای مشهور خراسان و صاحب کمالات بی پایان بوده . گویند در فضیلت و حکمت مرتبه ٔ ع...
-
رشیدالدین رازی
لغتنامه دهخدا
رشیدالدین رازی . [ رَ دُدْ دی ن ِ ] (اِخ ) معروف به استاد شهید. تدریس نحو مدرسه ٔ مستضریه داشت . (یادداشت مؤلف ). و رجوع به غزالی نامه چ 1 ذیل ص 136 شود.
-
رشیدالدین سنان
لغتنامه دهخدا
رشیدالدین سنان . [ رَ دُدْ دی س ِ ] (اِخ ) در نزدیکی بصره پا به عرصه ٔ وجود گذاشت و در سال 1193 هَ . ق . درگذشت . پیشوای اسماعیلیه و معروف به شیخ جبل بود. رشیدالدین در فارس بزرگ شد و رئیس فرقه ٔ اسماعیلیه ٔ سوریه گردید (1163 هَ . ق .). در جنگهای صلیب...
-
رشیدالدین وزیر
لغتنامه دهخدا
رشیدالدین وزیر. [ رَ دُدْ دی وَ ] (اِخ ) رشیدالدین فضل اﷲ همدانی . رجوع به رشیدالدین (فضل اﷲ...) شود.
-
رشیدالدین وطواط
لغتنامه دهخدا
رشیدالدین وطواط. [ رَ دُدْ دی ن ِ وَطْ ] (اِخ ) محمدبن عبدالجلیل عمری بلخی ، ملقب به رشیدالدین کاتب و معروف به وطواط. در حدود سال 480 هَ . ق . در بلخ تولد یافت و بسال 573 هَ . ق . درگذشت . او راست : 1- حدائق السحر فی دقائق الشعر 2- دیوان 3- فرائد الق...
-
رشیدالدین همدانی
لغتنامه دهخدا
رشیدالدین همدانی . [ رَ دُدْ دی ن ِ هََ م َ] (اِخ ) خواجه رشیدالدین فضل اﷲ همدانی وزیر. رجوع به مجمعالفصحا ج 1 ص 236 و رشیدالدین (فضل اﷲ...) شود.
-
رشیدالدین فضل ا
لغتنامه دهخدا
رشیدالدین فضل ا. [ رَ دُدْ دی ف َ لُل ْ لاه ] (اِخ ) خواجه رشیدالدین فضل اﷲ همدانی وزیر. رجوع به رشیدالدین (فضل اﷲ...) شود.
-
جستوجو در متن
-
عبدالجلیل
لغتنامه دهخدا
عبدالجلیل . [ ع َ دُل ْ ج َ ] (اِخ ) رشیدالدین وطواط. رجوع به رشیدالدین وطواط شود.
-
رشید اسفزاری
لغتنامه دهخدا
رشید اسفزاری . [ رَ دِ اِ ف َ ] (اِخ ) یا رشیدالدین اسفزاری . رجوع به رشیدالدین (اسفزاری ) و فرهنگ سخنوران شود.
-
رشید همدانی
لغتنامه دهخدا
رشید همدانی . [ رَ دِ هََ م َ ] (اِخ ) خواجه رشیدالدین فضل اﷲ همدانی . رجوع به رشیدالدین (فضل اﷲبن ...) شود.