کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رشکور پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
رشکور
معنی
(رَ وَ) (ص مر.) رشکن .
فرهنگ فارسی معین
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
رشکور
فرهنگ فارسی معین
(رَ وَ) (ص مر.) رشکن .
-
جستوجو در متن
-
رشک آور
لغتنامه دهخدا
رشک آور. [ رَ وَ ] (نف مرکب ) رشک آورنده . حسود و رشک برنده . (ناظم الاطباء). به معنی حسود است . (از شعوری ج 2 ورق 5). رشکور. رشکین . (یادداشت مؤلف ). || گاهی به معنی غیور و باتعصب آید. (از شعوری ج 2 ورق 5).
-
حسود
لغتنامه دهخدا
حسود. [ ح َ ] (ع ص ) بدخواه . (دهار). رشکور. رشک آور. رَشگن . رشگین . بدخواه وکینه رو. (مهذب الاسماء). بدسگال . (تاریخ بیهقی ). تنگ چشم . رشک بر. آنکه زوال نعمت کسی را تمنی کند. صاحب حَسد. کینه ور. بسیاررشگن . حاسد. رشکناک . غیور. کرمو (در تداول عوام...