کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رشد جمعیت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
growth ring
حلقۀ رشد
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] شکل حلقوی لایۀ رشد در برش عرضی درختان
-
growth channel
دالان رشد
واژههای مصوّب فرهنگستان
[تغذیه] منحنی افزایش قد و وزن در دورۀ زمانی مشخصی از رشد که معیار رشد استاندارد است
-
crystal growth
رشد بلور
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] رشد یک بلور با پخش شدن مولکولهای جسم درحالتبلور بر روی سطح بلور
-
secondary growth
رشد پسین
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم گیاهی] رشد حاصل از فعالیت سرلادهای جانبی یعنی بُنلاد آوندی و بُنلاد چوبپنبه
-
catch-up growth
رشد جبرانی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[تغذیه] رشدی سریعتر از سرعت معمول که پس از یک دوره توقف به دلیل بیماری رخ میدهد و عقبماندگی رشد را جبران میکند
-
creeping, creeping growth habit
رشد خزنده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی-زراعت و اصلاح نباتات] رشد گیاهان خزنده بهنحویکه ریشهها یا ساقههای آنها در سطح زمین پخش میشود
-
determinate growth
رشد محدود
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی-زراعت و اصلاح نباتات] رشدی که براثر وجود جوانۀ انتهایی محدود میشود
-
indeterminate growth
رشد نامحدود
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی-زراعت و اصلاح نباتات] رشدی که به دلیل نبود جوانۀ انتهایی محدود نمیشود
-
primary growth
رشد نخستین
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم گیاهی] رشد حاصل از فعالیت سرلادهای انتهایی
-
ابن رشد
لغتنامه دهخدا
ابن رشد. [ اِ ن ُ رُ ] (اِخ ) ابوالولید محمدبن احمدبن رشد، معروف بحفید. یکی از حکمای مشهور اسلام . مولد او قرطبه . از دیرباز اجداد او در این شهر از قضات عالیرتبه بوده اند. جد او محمد نیز کنیت ابوالولید داشته است و در دوره ٔ مرابطین مشهورترین قاضی عصر...
-
رشد کردن
لغتنامه دهخدا
رشد کردن . [ رُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) گوالیدن . نمو. ترقی .(یادداشت مؤلف ). نشو و نما. و رجوع به رُشد شود.
-
growth pattern
الگوی رشد
واژههای مصوّب فرهنگستان
[تغذیه] الگویی کلی که روند رشد جسمی فرد را نشان میدهد
-
رشد کردن
دیکشنری فارسی به عربی
ازدهار , انم , بالغ (فعل ماض) , شمع
-
رشد پیوسته
دیکشنری فارسی به عربی
نمو
-
رشد روابط
دیکشنری فارسی به عربی
تنامي العلاقات