کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رشد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
رشد
/rašad/
معنی
۱. به راه راست رفتن؛ از گمراهی درآمدن.
۲. پایداری و ایستادگی در راه راست.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. رویش، نشو، نمو
۲. بلوغ، کمال
۳. صلاح، هدایت ≠
۴. ضلالت، غی، گمراهی
برابر فارسی
رست، رویش، گُوالش
فعل
بن گذشته: رشد کرد
بن حال: رشد کن
دیکشنری
accretion, development, growth, increase, increment, swell, swelling
-
جستوجوی دقیق
-
رشد
واژگان مترادف و متضاد
۱. رویش، نشو، نمو ۲. بلوغ، کمال ۳. صلاح، هدایت ≠ ۴. ضلالت، غی، گمراهی
-
رشد
فرهنگ واژههای سره
رست، رویش، گُوالش
-
growth 1
رشد
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] مجموعهای از دگرگونیهای جسمی هر موجود بهسوی بالیدگی
-
رشد
فرهنگ فارسی معین
(رُ شْ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) به راه راست رفتن ، هدایت شدن . 2 - بالیدن ، نمو کردن . 3 - (اِمص .) نمو، ترقی .
-
رشد
فرهنگ فارسی معین
(رَ شَ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) هدایت داشتن ، به راه راست شدن . 2 - (اِمص .) هدایت . مق . گمراهی ، ضلال .
-
رشد
لغتنامه دهخدا
رشد. [ رَ ش َ ] (اِخ ) نام مردی . (از منتهی الارب ).
-
رشد
لغتنامه دهخدا
رشد. [ رَ ش َ ] (ع اِ) راه راست . (دهار) (منتهی الارب ) : هر ضریری کز مسیحی سر کنداو جهودانه بماند از رشد. مولوی . || (اِمص ) اصابه ٔ حق .اصلاح . (یادداشت مؤلف ). || راه برداری . براهی . برهی . رستگاری . (یادداشت مؤلف ). نجات . نجاح : که نگردد سنت ...
-
رشد
لغتنامه دهخدا
رشد. [ رَ ش َ ] (ع مص ) راه راست یافتن . (ترجمان جرجانی چ دبیرسیاقی ص 52) (آنندراج ) (غیاث اللغات ). به راه شدن . (آنندراج ) (غیاث اللغات ) (از منتهی الارب ). هدایت یافتن . (از اقرب الموارد).
-
رشد
لغتنامه دهخدا
رشد. [ رِ ] (اِخ ) ابن سعد. از اصحاب روایت است . (از منتهی الارب ). و رجوع به سیرة عمربن عبدالعزیز ص 26 شود.
-
رشد
لغتنامه دهخدا
رشد. [ رُ ] (اِخ ) نام مردی . (از منتهی الارب ).
-
رشد
لغتنامه دهخدا
رشد. [ رُ ] (ع مص ) به راه شدن . (از آنندراج ) (غیاث اللغات ) (از منتهی الارب ). هدایت شدن . (از اقرب الموارد). راه راست یافتن . (آنندراج ) (غیاث اللغات ) (ترجمان جرجانی چ دبیرسیاقی ص 52) (مصادر اللغه ٔ زوزنی ). راه راست گرفتن . (تاج المصادر بیهقی ) ...
-
رشد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] rašad ۱. به راه راست رفتن؛ از گمراهی درآمدن.۲. پایداری و ایستادگی در راه راست.
-
رشد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] rošd ۱. نمو؛ ترقی؛ بالیدگی.۳. [قدیمی] به راه راست شدن؛ از گمراهی به راه آمدن.۲. [قدیمی] پایداری و ایستادگی در راه راست.
-
رشد
دیکشنری فارسی به عربی
تشکيل , زيادة , مراهقة , نمو