کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رشحه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
رشحه
/rašhe/
معنی
۱. چکه؛ قطره.
۲. آب که از چیزی تراوش کند.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
drop
-
جستوجوی دقیق
-
رشحه
فرهنگ فارسی معین
(رَ حِ) [ ع . رشحة ] (اِ.) آب ، چکه .
-
رشحه
لغتنامه دهخدا
رشحه . [ رَ ح َ / ح ِ ] (از ع ، اِ) رشحة. تراوش کرده و چکیده . (لغت محلی شوشتر، نسخه ٔ خطی کتابخانه ٔ مؤلف ). چکه و قطره . (ناظم الاطباء). آب که از جایی تراوش کند و به جایی چکد.(از آنندراج ) (غیاث اللغات ). آب که از جایی بتراود.ج ، رَشَحات . (یادداش...
-
رشحه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] rašhe ۱. چکه؛ قطره.۲. آب که از چیزی تراوش کند.
-
رشحه
واژهنامه آزاد
آب که از جایی بتراود. ج، رَشَحات چکه و قطره تراوش کرده و چکیده نام شاعر زن دوره ی قاجار که دختر هاتف اصفهانی (شاعر) بود
-
واژههای مشابه
-
رشحة
لغتنامه دهخدا
رشحة. [ رَ ح َ ] (ع اِ) رشحه . رجوع به رشحه شود.
-
رشحه ٔ اصفهانی
لغتنامه دهخدا
رشحه ٔ اصفهانی . [ رَ ح َ ی ِ اِ ف َ ] (اِخ ) یا رشحه بیگم ، دختر هاتف اصفهانی و زوجه ٔ میرزا علی اکبر نظیری . هدایت گوید: از موزونان و متوسطان آن شهر ارم بهر بوده و در خدمت آقا محمکاظم واله اکتساب کمال کرده . از اوست :روضه ای بر خاک پاکش گفته رضوان ...
-
جستوجو در متن
-
رشحات
لغتنامه دهخدا
رشحات . [ رَ ش َ ] (ع اِ) ج ِرشحة. (یادداشت مؤلف ). رجوع به رشحة و رشحه شود.- رشحات قلم ؛ کنایه از نوشته های شخص که بوسیله ٔ قلم انجام گیرد: رشحات قلم توانای شما رسید. (یادداشت مؤلف ).
-
چکه
واژگان مترادف و متضاد
۱. تراب ۲. جرعه، قطره، قلپ ۳. تراوش، تراویده، رشحه، ریزش ۴. چک، چکانه، نشت
-
چکره
فرهنگ فارسی معین
(چَ کَ رِ) (اِ.) = چکله : 1 - قطرة آب ، رشحه . 2 - حباب ، کف آب .
-
رشایح
لغتنامه دهخدا
رشایح . [ رَ ی ِ ] (ع اِ) ج ِ رَشْحة، و این جمع شاذ است .(غیاث اللغات ) (آنندراج ). در متون دیگر دیده نشد.
-
چکره
لغتنامه دهخدا
چکره . [ چ َ رَ / رِ ] (اِ) قطره و ریزه های آب که وقت ریختن آب از جایی ، آنهابر اطراف و جوانب بجهند و آن را به عربی «رشحه » خوانند. (برهان ). قطره ریزه را گویند که از ریختن آب بجهد و آن را به تازی رشحه خوانند. (جهانگیری ). قطره ریزه که از آب جهد و آن...
-
تراویدن
لغتنامه دهخدا
تراویدن . [ ت َ دَ ] (مص ) چکیدن . (جهانگیری ). چکیدن و تراوش کردن آب و امثال آن باشد. (برهان ). رفتن آب به پالا اندک اندک و چکیدن بنرمی و آهستگی . (آنندراج ). چکیدن وتراوش کردن و ترشح نمودن و رشحه رشحه خارج شدن آب و شراب و جز آن . (ناظم الاطباء). تر...
-
سبحة
لغتنامه دهخدا
سبحة. [ س َ ح َ ] (ع اِ) (اصطلاح صوفیه ) تاریکی است که حق عز اسمه عالم و عالمیان را در آن آفرید. سپس رشحه ای از نور خود بر عالمیان پاشید پس هر که را از آن نور بهره ای رسید، هدایت یافت و هر کس از آن بی بهره ماند گمراه و سرگردان ماند. رجوع به کشاف اصطل...