کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رشتهماند پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
trash
هَرَسماند
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی محیطزیست و انرژی] موادی زائد، معمولاً مواد آلی، از قبیل پسماندهای باغبانی و کشاورزی، که مواد غذایی را شامل نمیشود
-
rainfall loss, rainfall abstraction
آبماند
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] بخشی از بارندگی حاصل از توفان که در حوضۀ آبریز میماند و در رَواناب مستقیم سهم ندارد متـ . توفماند storm loss
-
storm loss
توفماند
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] ← آبماند
-
bark residue
پوستماند
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] پوستی که از گِردهبینه جدا شده و معمولاً موادی مانند شن و سنگریزه در داخل آن فرورفته است
-
detention time 1, retention time
زمان ماند
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی محیطزیست و انرژی] مدتزمان لازم برای آنکه جریان معینی از سیال مخزنی را پر کند، یا مدتزمان نظری لازم برای گذر جریان معین سیال از مخزن
-
artifact 2, footprint 1
پردازشماند
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ژئوفیزیک] اثر اتفاقی و ناخواستۀ ناشی از دادهبرداری یا دادهپردازی
-
حیران ماند
دیکشنری فارسی به عربی
اِحْتارَ
-
نافرجام ماند
دیکشنری فارسی به عربی
أخْفَقَ
-
ناتمام ماند
دیکشنری فارسی به عربی
أخْفَقَ
-
macaroni
نیرشته
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] نوعی خمیراک رشتهای و طویل لولهای که مادۀ اصلی خوراک ماکارونی است
-
syntenic
همرشته
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-ژنشناسی و زیستفنّاوری] مربوط به همرشتگی
-
تاریخ (رشته)
فرهنگ واژههای سره
کهن نگار
-
یک رشته
لغتنامه دهخدا
یک رشته . [ ی َ / ی ِ رِ ت َ / ت ِ ] (ص مرکب ) کنایه از موافق . (برهان ). || کنایه از مشورت و موافقت . (آنندراج ) (انجمن آرا). || کنایه از متفق هم هست . (برهان ). || منتظم : خدایا تو این عقد یک رشته رابرومند باغ هنرگشته را... نظامی .- یک رشته شدن ؛ ...
-
discipline 2
رشته 1
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ورزش] هریک از حوزههای تخصصی در یک ورزش، مطابق با طبقهبندی کمیتۀ بینالمللی المپیک
-
filament 1
رشته 2
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] سیم نازکی از تنگستن یا کربن یا مانند آنها که پس از گرم شدن بهوسیلۀ جریان الکتریسیته، نور تابش میکند