کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رشتن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای همآوا
-
رِشتَن
لهجه و گویش بختیاری
reštan رشتن، ریسیدن.
-
رِشتِنْ
لهجه و گویش بختیاری
rešten نخ پشمى که با آن فرش بافند.
-
رِشتن
لهجه و گویش تهرانی
ریسیدن پنبه یا پشم به وسیله دوک و به شکل نخ .
-
جستوجو در متن
-
نارشتن
لغتنامه دهخدا
نارشتن . [ رِ ت َ ] (مص منفی ) نرشتن . نریسیدن . مقابل رشتن . رجوع به رشتن شود.
-
ریسیدن
لهجه و گویش بختیاری
risidan ریسیدن، رشتن.
-
ریستن
لهجه و گویش تهرانی
ریدن/ رشتن
-
باغند
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹پاغند، پاغنده، باغنده، غند، غنده› [قدیمی] bāqond پنبۀ زدهشده که آن را برای رشتن گلوله کرده باشند.
-
ریسیدن
فرهنگ فارسی معین
(دَ) (مص ل .) رشتن .
-
رسیدن
لغتنامه دهخدا
رسیدن . [ رِ دَ ] (مص ) رشتن و ریسیدن . (ناظم الاطباء). مخفف ریسیدن . رجوع به ریسیدن و رشتن شود.
-
رشتنی
لغتنامه دهخدا
رشتنی . [ رِ ت َ ] (ص لیاقت ) لایق رشتن . درخور رشتن . سزاوار ریسیدن . قابل ریسیدن . (یادداشت مؤلف ).
-
ریسان
لغتنامه دهخدا
ریسان . (نف ، ق ) در حال ریشتن (رشتن ). (یادداشت مؤلف ). رجوع به ریسیدن و رشتن شود.
-
ریسش
لغتنامه دهخدا
ریسش . [ س ِ ] (اِمص ) حاصل مصدر قلیل الاستعمال رشتن . (یادداشت مؤلف ). رجوع به رشتن و ریسیدن شود.
-
ریشتنی
لغتنامه دهخدا
ریشتنی . [ ت َ ] (ص لیاقت ) درخور ریسیدن . قابل رشتن و ریسیدن . شایسته ٔ ریشتن . (از یادداشت مؤلف ). رجوع به رشتن و ریشتن شود.
-
نارشتنی
لغتنامه دهخدا
نارشتنی . [ رِ ت َ ] (ص لیاقت ) که آن را نتوان رشتن . که نتوانش ریسیدن . که قابل رشتن و ریسیدن نیست . رجوع به رشتنی و ریسیدنی شود.