کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رشا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
رشا
/rešā/
معنی
= ریسمان
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
رشا
لغتنامه دهخدا
رشا. [ رِ ] (اِخ ) رشاء. منزل دوم قمر. (یادداشت مؤلف ). گروهی این منزل بیست وهشتم (بطن الحوت )را رشا نام کرده اند... و به رسن تشبیه کنند. (التفهیم ). منزل بیست وهشتم از منازل قمر و آن چند ستاره ٔ خرد است مسلسل مانند رسن . (غیاث اللغات ) : خاتون رشا ...
-
رشا
لغتنامه دهخدا
رشا. [ رِ ] (از ع ، اِ) رشاء. بند دلو. رسن دلو. ج ، ارشیة. (یادداشت مؤلف ). رسن . (غیاث اللغات ). رجوع به رشاء شود.
-
رشا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: رشاء] [قدیمی] rešā = ریسمان
-
رشا
دیکشنری فارسی به عربی
ظبي
-
واژههای مشابه
-
رشاً
لغتنامه دهخدا
رشاً. [ رَ شَن ْ ] (ع اِ) ج ِ رشاة. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به رشاة شود.
-
واژههای همآوا
-
رش ء
لغتنامه دهخدا
رش ء. [ رَش ْءْ ] (ع مص ) جماع کردن با زن . || بچه آوردن ماده آهو. (ناظم الاطباء) (آنندراج ). و رجوع به رشاء شود.
-
رشاً
لغتنامه دهخدا
رشاً. [ رَ شَن ْ ] (ع اِ) ج ِ رشاة. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به رشاة شود.
-
جستوجو در متن
-
ریسمان دلو
واژهنامه آزاد
رشاء، رشا.
-
fawn
دیکشنری انگلیسی به فارسی
حنایی، رشا، گوزن، اهوبره، بچه زاییدن، اظهار دوستی کردن، تملق گفتن
-
fawns
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فونز، رشا، گوزن، اهوبره، بچه زاییدن، اظهار دوستی کردن، تملق گفتن
-
رشاء
لغتنامه دهخدا
رشاء. [ رَ ] (ع اِ) ریسمان و رسن . (ناظم الاطباء). رجوع به رِشا و رِشاء شود.
-
رشاة
لغتنامه دهخدا
رشاة. [ رَ ] (ع اِ) گیاهی است . ج ، رَشاً. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).