کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رسیده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
رسیده
/re(a)side/
معنی
۱. آمده.
۲. بهدستآمده.
۳. ویژگی میوهای که نموش کامل شده و موقع چیدن و خوردن آن باشد.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. پخته، رسا، منضوج، یانع
۲. آمده، وارد
۳. بالغ، پخته ≠ خام، نرسیده
دیکشنری
aged, full-blown, grown, mature
-
جستوجوی دقیق
-
رسیده
واژگان مترادف و متضاد
۱. پخته، رسا، منضوج، یانع ۲. آمده، وارد ۳. بالغ، پخته ≠ خام، نرسیده
-
رسیده
فرهنگ فارسی معین
(رَ دِ) (ص مف .) 1 - آمده ، وارد. 2 - متصل ، پیوسته .3 - پخته ، پخته شده . 4 - کامل و بالغ شده .
-
رسیده
لغتنامه دهخدا
رسیده . [ رَ / رِ دَ /دِ ] (ن مف / نف ) آمده . درآمده . وارد. (فرهنگ فارسی معین ). وارد. وارده . (لغات فرهنگستان ). آمده و واردشده . (ناظم الاطباء). اسم مفعول از مصدر رسیدن ، به معنی درآمده و آمده . (از شعوری ج 2 ورق 15) : دگر آنکه گیتی پر از گنج تست...
-
رسیده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) re(a)side ۱. آمده.۲. بهدستآمده.۳. ویژگی میوهای که نموش کامل شده و موقع چیدن و خوردن آن باشد.
-
رسیده
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: rasuwa طاری: rassâye طامه ای: rassâɂe طرقی: rassâyi کشه ای: resida نطنزی: rassâɂa
-
رسیده
دیکشنری فارسی به عربی
في , ناضج
-
واژههای مشابه
-
term neonate
نوزاد رسیده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم تشریحی، علوم سلامت] نوزادی که بین 37 تا 42 هفتۀ کامل حاملگی (260 تا 294 روز) متولد شده باشد
-
ستم رسیده
لغتنامه دهخدا
ستم رسیده . [ س ِ ت َ رَ/ رِ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) ستم دیده . (آنندراج ). مظلوم . (ناظم الاطباء). کسی که بحق او تجاوز شده است : ... عالمان را پرسیدند که چه چیز است که پادشاهی دایم دارد و آن را زوال نیاید؟ گفتند عدل کردن و داد دادن ستم رسیده . (تاریخ...
-
زیان رسیده
لغتنامه دهخدا
زیان رسیده . [ رَ/ رِ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) ضررکرده و خسارت کشیده و مغبون . (ناظم الاطباء) : کاروان زده و کشتی شکسته و مرد زیان رسیده را تفقد نماید. (مجالس سعدی ).دریاست مجلس او دریاب وقت و دریاب هان ای زیان رسیده وقت تجارت آمد. حافظ.رجوع به زیان و ...
-
غم رسیده
لغتنامه دهخدا
غم رسیده . [ غ َ رَ / رِ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) آنکه بدو غم رسد. غم زده . غمناک : هر یک چو غریب غم رسیده از راه زمان ستم کشیده . نظامی .چاره ای کن که غم رسیده کسم تا یک امشب به کام دل برسم .نظامی .
-
نیم رسیده
لغتنامه دهخدا
نیم رسیده . [ رَ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) نیم رس . نیم پخته . نیم خام : امرود نیم رسیده سخت باشد. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). || نورسیده . نوخاسته . نوجوان . رجوع به رسیده به معنی بالغ شود : باش که این پادشه هنوز جوان است نیم رسیده یکی هزبردمان است .منوچهری...
-
واقعه رسیده
لغتنامه دهخدا
واقعه رسیده . [ ق ِ ع َ / ع ِ رَ / رِ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) مصیبت دیده . مصیبت رسیده : یاری دو سه داشت دل رمیده چون او همه واقعه رسیده .نظامی .
-
هوس رسیده
لغتنامه دهخدا
هوس رسیده .[ هََ وَ رَ / رِ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) آنکه در هوس باشد. آنکه هوس او برانگیخته شده باشد : هر جا که هوس رسیده ای بودتا دیده بر او نزد، نیاسود.نظامی .
-
matured forest
جنگل رسیده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] جنگلی که اکثر درختان آن مسن و معمولاً قابل برداشتاند