کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رسیدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
زیان رسیدن
لغتنامه دهخدا
زیان رسیدن . [ رَ / رِ دَ ] (مص مرکب ) آسیب و گزند رسیدن بر کسی یا چیزی : شمشاد و سرو را ز تموز و خزان چه باک کز گرم و سرد لاله و گل را رسد زیان . خاقانی .نشره ٔ من مدح امام است و بس تا نرسد ز اهرمنانم زیان . خاقانی .انباشت شاه معده ٔ آب روان به خاک ...
-
فرمان رسیدن
لغتنامه دهخدا
فرمان رسیدن . [ ف َ رَ / رِ دَ ] (مص مرکب ) کنایت از اجل مقدر رسیدن . (آنندراج ) : دوست رضا میدهد از سر جان خاستن عذر میار ای حسن خیز که فرمان رسید. حسن دهلوی .رجوع به فرمان شود.
-
شکست رسیدن
لغتنامه دهخدا
شکست رسیدن . [ ش ِ ک َ رَ / رِ دَ ] (مص مرکب ) شکست آمدن . دچار شکست شدن .- شکست به جان رسیدن ؛ حرمان و نومیدی دست دادن : نه امّید عقبی نه دنیا به دست ز هردو رسیده به جانم شکست . فردوسی .و رجوع به شکست آمدن شود.
-
یک رسیدن
لغتنامه دهخدا
یک رسیدن . [ ی َ / ی ِ رَ / رِ دَ ] (مص مرکب ) فرداًفرداً رسیدن و ملاقات کردن همدیگر را. (ناظم الاطباء).
-
cheese ripening
رسیدن پنیر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] فرایندی که در طی آن طعم و بافت پنیر به حد مطلوب میرسد
-
چشم رسیدن
فرهنگ فارسی معین
( ~. رِ دَ) (مص ل .) نظر خوردن ، چشم زخم خوردن .
-
فرمان رسیدن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . رِ دَ) (مص ل .) 1 - رسیدن حکم و دستور. 2 - مجازاً: رسیدن وقت مرگ .
-
فریاد رسیدن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . رِ دَ) (مص م .) 1 - مدد کردن ، یاری رساندن . 2 - داد دادن .
-
فرا رسیدن
فرهنگ فارسی معین
(فَ. رَ دَ) (مص ل .) نزدیک شدن و رسیدن وقت چیزی یا کاری .
-
فراز رسیدن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . رَ یا رِ دَ)(مص ل .) 1 - ر سیدن ، نزدیک شدن . 2 - درآمدن ، داخل شدن . 3 - فراهم آمدن ، پیدا شدن .
-
پیش رسیدن
لغتنامه دهخدا
پیش رسیدن . [ رَ / رِ دَ ] (مص مرکب ) پیش از دیگری واصل شدن . ملحق گشتن قبل از دیگری . سبقت در وصول داشتن . || از کالی برآمدن و پخته شدن میوه ای زودتر از دیگر میوه های هم صنف خود.
-
جام رسیدن
لغتنامه دهخدا
جام رسیدن . [ رَ دَ ] (مص مرکب ) درخور شراب خواری بودن . سزاوار جام کشیدن : جام یاقوت و شراب لعل پاکان را رسدبینوایان را نظربر رحمت عام است و بس .فغانی شیرازی (از ارمغان آصفی ).
-
دست رسیدن
لغتنامه دهخدا
دست رسیدن . [ دَ رَ/ رِ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از غالب و توانا بودن برچیزی . (آنندراج ). فرصت یافتن . توانایی داشتن . توانستن . امکان وصول یافتن . دسترس پیدا کردن : اگردستم رسد بر چرخ گردون از او پرسم که آن چونست و این چون . باباطاهر.بعد از آن دست هیچ...
-
دیر رسیدن
لغتنامه دهخدا
دیر رسیدن . [ رَ / رِ دَ ] (مص مرکب ) با تأخیر آمدن . با فاصله از موعد مقرر فراز آمدن : داستان گر درست و دیر رسیداو بگاه آمد و بگاه رسید.سوزنی .
-
زحمت رسیدن
لغتنامه دهخدا
زحمت رسیدن . [ زَ م َ رَ / رِ دَ ] (مص مرکب ) آزار و اذیت پدید آمدن . ناراحتی ورنج بوجود آمدن : ز ماران ضحاک زحمت رسیدهمی هر یک از دوش او سر کشید.فردوسی .