کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رسی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
رسی
لغتنامه دهخدا
رسی . [ رَ ] (حامص ) (از: رس ، ریشه ٔ رسیدن + «ی »، پسوند مصدری که معمولاً همراه پیشاوند یا کلمه ٔ دیگر آید: بازرسی ، بررسی ، وارسی و جز آن ). رجوع به ترکیبات کلمه شود.- بازرسی ؛ تفتیش . جستجوی وضع اداره یا سازمانی . رجوع به ماده ٔ بازرس و بازرسی در...
-
رسی
لغتنامه دهخدا
رسی . [ رَ سی ی ] (ع اِ) ستون ایستاده در خیمه . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). عمود ثابت در وسط خیمه . (از اقرب الموارد). || (ص ) مرد ثابت و استوار در نیکی و بدی . (از آنندراج ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). مرد ثابت در خیر و شر. (از ا...
-
رسی
لغتنامه دهخدا
رسی . [ رَس ْ سی ] (اِخ ) قاسم . مدعی امامت در زمان مأمون خلیفه ٔ عباسی که خود را یحیی الهادی می نامید و پیروانی پیدا کرد. (یادداشت مؤلف ). عباس اقبال مرگ او را بسال 264 هَ . ق . نوشته و افزوده است که وی کتبی در رد رافضه و رد بر کتابی منسوب به ابن ...
-
رسی
لغتنامه دهخدا
رسی . [ رَس ْ سی ] (اِخ ) محمداسماعیل رسی علوی است . (منتهی الارب ) (از لباب الانساب ).
-
رسی
لغتنامه دهخدا
رسی . [ رَس ْ سی ] (ص نسبی ) منسوب است به رَس ْ که بطنی است . (از انساب سمعانی ).
-
رسی
لغتنامه دهخدا
رسی . [ رُس ْ سا ] (ع اِ) پشته . (از منتهی الارب ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || باران بزرگ قطره . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
رسی
لغتنامه دهخدا
رسی . [ رُس ْ سی / رُ ] (حامص ) گلوبندگی . شکم پرستی . پرخواری . شکمخوارگی . شکمبارگی . پرخوری . اکولی . (یادداشت مؤلف ) : بیلفنج و الفغده ٔ خویش خورگلو را ز رسی به سر بر مبر. ابوشکور بلخی .آب می خور زعفرانا تا رسی زعفرانی اندر آن حلوا رسی . مولوی ....
-
واژههای مشابه
-
رسی ً
لغتنامه دهخدا
رسی ً. [ رَ سَن ْ ] (ع اِ) ج ِ رَسْوَة. (اقرب الموارد). رجوع به رسوة شود.
-
occlusion 2
همرسی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] فرایند تشکیل جبهۀ همرسیده متـ . همرسی جبههای frontal occlusion
-
نیم رسی
لغتنامه دهخدا
نیم رسی . [ رَ ] (حامص مرکب ) نیم رس بودن . نیم رسیدگی . رجوع به نیم رس شود.
-
after ripening
پسرسی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی- علوم باغبانی] 1. تغییرات کاراندامشناختی که در بذر یا جوانه در دوران خفتگی براثر عوامل مختلف مانند سرما به وجود آید و سبب تَندیدن دانه یا رشد جوانه شود 2. دورهای که پس از رسیدن بذر، تغییرات لازم برای تندیدن در آن حاصل شود
-
seclusion
دگرهمرسی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] موردی ویژه و نادر از فرایند همرسی که در آن هوای بهنسبتگرم در عقب و مرکز چرخند قرار میگیرد
-
قاسم رسی
لغتنامه دهخدا
قاسم رسی . [ س ِ رَس ْ سی ی ] (اِخ ) ابن ابراهیم بن اسماعیل حسنی علوی ، مکنی به ابومحمد ومشهور به رسی (169 - 246 هَ . ق .) از پیشوایان زیدیه و مردی دانشمند و فقیه و شاعر بود. وی برادر ابن طباطبا (محمدبن ابراهیم ) است . در کوهستان قدس پیرامون مدینه سک...
-
حسن رسی
لغتنامه دهخدا
حسن رسی . [ ح َ س َ ن ِ رَس ْ سی ] (اِخ ) مکنی به ابوهاشم . نهمین تن از ائمه ٔ رسی در سعدا از 426 تا 430 هَ . ق . فرمانروایی کرد.