کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رسوبدهنده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
sediment production
تولید رسوب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] مقدار رسوب بهوجودآمده در یک حوضه در نتیجۀ فرایندهای فرسایشی
-
bottom sediment
تهرسوب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی محیطزیست و انرژی] مواد جامد نهشته در کف پیکرههای آبی
-
precipitate
رسوب 1
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی، مهندسی بسپار] مادهای که از یک محلول یا محلول تعلیقی براثر تغییر شیمیایی یا فیزیکی جدا شود
-
sediment
رسوب 2
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] مواد جامد معلق در مایع که تهنشین شود
-
neritic sediment
رسوب پایابی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اقیانوسشناسی] رسوباتی که عمدتاً از بقایای موجودات دریایی در ناحیه پایابی به وجود میآید
-
precipitation 2
رسوبدهی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی، مهندسی بسپار] فرایند تشکیل فاز جامد قابل جداشدن در یک محیط مایع
-
sedimentologic
رسوبشناختی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] مربوط به رسوبشناسی
-
sedimentologist
رسوبشناس
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] متخصص رسوبشناسی
-
sedimentology
رسوبشناسی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] مطالعۀ علمی سنگهای رسوبی و فرایندهای تشکیل آنها، همچنین توصیف و ردهبندی و بررسی منشأ و تفسیر رسوبات
-
sedimentation
رسوبگذاری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] فرایند تشکیل یا تجمع رسوب بهصورت لایههای مختلف
-
sedimentograph
رسوبنگار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] دستگاهی که بهطور مستقیم منحنی اندازۀ انباشتی رسوب را نشان میدهد
-
sediment transport
انتقال رسوب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] حرکت رسوب و جابهجایی آن ازطریق عوامل طبیعی
-
sediment load
بار رسوب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] مواد جامدی که با آب رودخانه انتقال مییابند
-
عطسه دهنده
لغتنامه دهخدا
عطسه دهنده . [ ع َ س َ / س ِ دَ هََ دَ / دِ ] (نف مرکب ) عاطِس . (از منتهی الارب ). آنکه عطسه عارض او شود. رجوع به عطسه دادن شود.
-
cheater
فریبدهنده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رمزشناسی] یکی از طرفین قرارداد که در حین اجرای قرارداد دروغ میگوید یا از آن قرارداد پیروی نمیکند