کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رستم آباد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
رستم عباسی
لغتنامه دهخدا
رستم عباسی . [ رُ ت َ م ِ ع َب ْ با ] (اِخ ) یا شاه رستم عباسی . از امرای لر کوچک که در سال 873 هَ . ق . به امارت رسیده است . رجوع به تاریخ مغول تألیف عباس اقبال ص 452 شود.
-
رستم فرخزاد
لغتنامه دهخدا
رستم فرخزاد. [ رُ ت َ م ِ ف َرْ رُ ](اِخ ) رستم سپهبد. رستم فرخ هرمز. محمد معین آرد: پسر سپاهبد فرخ هرمزد سردار معروف و مدبر و دلیر اواخر عهد ساسانی (متولد 630 - مقتول 636 م .) که مورخان ارمنی پدر و پسر را «ایشخان » (شاهزاده ) یاد کرده اند. در زمان س...
-
رستم فیروزان
لغتنامه دهخدا
رستم فیروزان . [ رُ ت َ م ِ ] (اِخ ) رستم فرخزاد. رجوع به رستم فرخزاد و تجارب السلف ص 29 شود.
-
رستم یکدست
لغتنامه دهخدا
رستم یکدست . [ رُ ت َ م ِ ی َ / ی ِ دَ ] (اِخ ) نام پهلوانی است سوای رستم زال و آن یکدست مادرزاد بود. (از غیاث اللغات ). نام پهلوانی که مادرزاد یک دست داشته است و با رستم زال کُشتیها و پنجه ها گرفته . (آنندراج ) : سبو هم بمردانگی رستمی است که یک دست ...
-
رستم الحکما
لغتنامه دهخدا
رستم الحکما. [ رُ ت َ مُل ْ ح ُ ک َ ] (اِخ ) مردی ادیب و شاعر و متفلسف در اواخر دوره ٔ صفویه و اوایل دوره ٔ زندیه بود که به تخبط دچار شد. تألیفاتی دارد که محتوی مطالب غیرجدی است . کتابی در تاریخ دارد بنام «رستم التواریخ » که نسخه ٔ آن در کتابخانه ٔ ...
-
رستم برف
لغتنامه دهخدا
رستم برف . [ رُ ت َ ب َ ] (اِ مرکب ) از برف صورت پهلوانی سازند که پرهیبت باشد. (از آنندراج ) (غیاث اللغات ). پهلوان برفی . کنایت از چیزی بظاهر مهم و در باطن پوچ و بی ارزش . || برف بی اندازه زیاد. (ناظم الاطباء). || مردم سهمناک و بدهیأت . (ناظم الاطب...
-
رستم بیگ
لغتنامه دهخدا
رستم بیگ . [ رُ ت َ ب َ ] (اِخ ) به «کوسه رستم »مشهور است . ظاهراً رفیقی خوب و جوانی خوش معاشرت است و همت و شجاعت نیز دارد. فرمانروای بلوک هزارجریب شد. (از تذکره ٔ مجمع الخواص ص 38). خیامپور وی را از امرای صفویه در قرن دهم هجری نوشته است . رجوع به فر...
-
رستم بیگ
لغتنامه دهخدا
رستم بیگ . [ رُ ت َ ب َ ] (اِخ ) یا رستم بن مقصودبیگ . رجوع به رستم بن مقصود و مرآت البلدان ج 1 ص 402 شود.
-
رستم پاشا
لغتنامه دهخدا
رستم پاشا. [ رُ ت َ ] (اِخ ) یکی از نخست وزیران نامی عصر سلطان سلیمان عثمان که بسال 968 هَ . ق . درگذشت . رجوع به قاموس الاعلام ترکی و اعلام المنجد شود.
-
رستم خان
لغتنامه دهخدا
رستم خان . [ رُ ت َ ] (اِخ ) یا رستم بن جهانگیر یا رستم خان بن جهانگیر. از امرای لر کوچک ، که سمت للگی یکی از دختران شاه طهماسب را با حکومت لرستان داشته و حیات او از 949 تا 978 هَ . ق . بوده است . رجوع به تاریخ مغول تألیف عباس اقبال ص 451 و 452 شود.
-
رستم راه
لغتنامه دهخدا
رستم راه . [ رُ ت َ ] (اِخ ) دهی از دهستان سربند بالا ازبخش سربند شهرستان اراک . سکنه ٔ آن 188 تن . آب آن ازقنات و چشمه . محصولات آنجا غلات و بنشن و پنبه . صنایعدستی قالیچه بافی . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2).
-
رستم رکاب
لغتنامه دهخدا
رستم رکاب . [ رُ ت َ رِ ] (ص مرکب ) دلاور و بهادر. (ناظم الاطباء). کنایه از دلیر و شجاع . (آنندراج ). کنایه ازبهادر و پهلوان . (از شعوری ج 2 ورق 21) : بدعوی دو رستم رکاب دلیرز شمشیربازی نگشتند سیر. هاتفی (از شعوری ).و رجوع به رستم و رستم عنان شود.
-
رستم رکابی
لغتنامه دهخدا
رستم رکابی . [ رُ ت َ رِ ] (حامص مرکب ) دلاوری و بهادری . (ناظم الاطباء) : به رستم رکابی روان کرده رخش هم اورنگ پیرای و هم تاج بخش . نظامی .و رجوع به رستم و رستم رکاب شود.
-
رستم رود
لغتنامه دهخدا
رستم رود. [ رُ ت َ ] (اِخ ) دهی از دهستان ناتل کنار بخش نور شهرستان آمل . سکنه ٔ آن 800 تن . آب آن از رودخانه . محصولات آنجا برنج و نیشکر و کنف و غلات . راه آن اتومبیلرو. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2).
-
رستم علی
لغتنامه دهخدا
رستم علی . [ رُ ت َ ع َ ] (اِخ ) رستم خراسانی یا امیر رستم علی پسر امیر قاسم علی . شاعر ترکی گوی بود از امیرزادگان خراسان . بیت زیر از اوست :هرگه ز ناز رو به چمن خنده میکنی گلهای باغ را همه شرمنده میکنی . (از مجالس النفائس ص 171).به نوشته ٔ خیامپور د...