کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رستاک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
رستاک
/rostāk/
معنی
۱. شاخۀ تازه که از بیخ درخت روییده باشد.
۲. شاخۀ راست و بلند.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
offshoot
-
جستوجوی دقیق
-
رستاک
فرهنگ نامها
(تلفظ: rastāk) شاخهی تازهای که از بیخ درخت بر آید ، رشتاک . ← رشتاک ؛ ]این واژه گونهی قدیمی روستا نیز میباشد که در این صورت رُستاک/rostāk/ تلفظ میشود و معرب آن رُستاق است[.
-
رستاک
لغتنامه دهخدا
رستاک . [ رَ ] (اِ) شاخه ٔ تازه ای که از بیخ درخت برآید. (ناظم الاطباء). شاخ تازه را گویند که از بیخ درخت برآید و به ستاک معروف است . (انجمن آرا) (آنندراج ). شاخ تازه ای را گویند که از بیخ درخت برآید و به این معنی با شین نقطه دار هم آمده است . (برهان...
-
رستاک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹روشتاک، ستاک› [قدیمی] rostāk ۱. شاخۀ تازه که از بیخ درخت روییده باشد.۲. شاخۀ راست و بلند.
-
جستوجو در متن
-
رشتاک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] raštāk = رستاک
-
رشتاک
فرهنگ نامها
(تلفظ: raštāk) (= رستاک) ، شاخهای که از بیخ درخت بر آمده و راست رسته باشد . ← رستاک .
-
رشتاک
لغتنامه دهخدا
رشتاک . [ رَ ] (اِ) شاخه ای که تازه از بیخ درخت برآمده و راست رُسته باشد. (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (برهان ). به معنی رستاک است . (فرهنگ اوبهی ). رجوع به رستاک و ستاک شود.
-
رستک
لغتنامه دهخدا
رستک . [ رُ ت َ ] (اِ مصغر) مصغر رسته به معنی شهر کوچکی که درآن خرید و فروش زیاد شود. (ناظم الاطباء). روستا. روستاک . مخفف رستاک . مصغر روستا. (از شعوری ج 2 ص 24).
-
روستا
لغتنامه دهخدا
روستا. (اِ) در پهلوی رستاک . (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). معرب آن رستاق . (پور داود: یسنا ج 122 حاشیه ٔ4 از حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). رزداق . رسداق . (ازمنتهی الارب ) (فرهنگ فارسی معین ). ده . (برهان قاطع) (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء)...