کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رسا 1 پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
BC 1
رسا 1
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شنواییشناسی] ← رسانش استخوانی
-
جستوجو در متن
-
بَلِيغاً
فرهنگ واژگان قرآن
رسا
-
بلیغ
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی، جمع: بُلَغاء] baliq ۱. فصیح؛ رسا.۲. کامل؛ تمام.۳. کسی که سخنش خوب و رسا باشد.
-
سماعيا
دیکشنری عربی به فارسی
باصداي رسا
-
ناقص
واژهنامه آزاد
نا رسا
-
کامل
فرهنگ واژههای سره
آرسته، اسپور، بونده، رسا
-
audible
دیکشنری انگلیسی به فارسی
قابل شنیدن است، قابل شنیدن، شنیدنی، رسا
-
جهوری
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: جهوریّ] jahvari بلند و رسا: صدای جهوری.
-
بلندآواز
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] boland[']āvāz کسی که آواز رسا و بانگ بلند دارد.
-
نارس
واژگان مترادف و متضاد
خام، کال، نپخته ≠ پخته، رسا
-
شیوانا
واژهنامه آزاد
مونث شیوا-فصیح- بلیغ-رسا-
-
صائب
واژگان مترادف و متضاد
بحق، حق، درست، راست، رسا ≠ خاطی
-
تکمیل
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] (مص م .) تمام کردن ، رسا کردن .
-
نکره
واژهنامه آزاد
بلند .رسا . رسانا .نوعی اصطلاح صدایی