کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رسانیدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
رساندنی
لغتنامه دهخدا
رساندنی . [ رَ / رِ دَ ] (ص لیاقت ) قابل رساندن . لایق رسانیدن . شایسته ٔ ایصال . درخور رسانیدن . (ازیادداشت مؤلف ). و رجوع به رساندن و رسانیدن شود.
-
رسانیدنی
لغتنامه دهخدا
رسانیدنی . [ رَ / رِ دَ ] (ص لیاقت ) رساندنی . قابل رسانیدن . لایق رسانیدن . شایسته ٔ ایصال . (یادداشت مؤلف ). و رجوع به رسانیدن و رساندن و رساندنی شود.
-
اتمام کردن
فرهنگ واژههای سره
سپریدن، انجام رسانیدن، سپری کردن
-
disserves
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مخالفت می کند، بدخدمت کردن، ازار رسانیدن
-
استنفذ
دیکشنری عربی به فارسی
تهي کردن , خالي کردن , به ته رسانيدن
-
disserving
دیکشنری انگلیسی به فارسی
محرمانه بودن، بدخدمت کردن، ازار رسانیدن
-
فرجامیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) [قدیمی] farjāmidan به پایان رسانیدن؛ پایان دادن.
-
تبلیغ
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] (مص م .) 1 - رسانیدن پیام یا خبر. 2 - موضوعی را به اطلاع عموم رسانیدن . ج . تبلیغات .
-
ابلاغ
فرهنگ واژههای سره
پیام رسانی، رساندن، رسانیدن، فرگفت
-
ایصال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] 'isāl ۱. وصل کردن؛ پیوند کردن.۲. رسانیدن.
-
سرآوردن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . وَ یا وُ دَ) (مص م .) به پایان رسانیدن .
-
disserve
دیکشنری انگلیسی به فارسی
حسادت کن، بدخدمت کردن، ازار رسانیدن
-
تتمیم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] tatmim ۱. تمام کردن؛ بهپایان رسانیدن.۲. کامل کردن.
-
معروض داشتن
واژگان مترادف و متضاد
بهعرض رسانیدن، گفتن، عرضه کردن، گفتن، عرض کردن
-
الحاق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'elhāq ۱. رسیدن و پیوستن به کسی.۲. بههم رسانیدن و پیوند دادن؛ پیوستگی.