کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رسام پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
رسام
/rassām/
معنی
۱. رسمکننده؛ نقاش؛ نگارنده؛ پیکرنگار.
۲. نقشهکش.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
تصویرگر، صورتگر، نقاش، نقشبند، نگارگر
دیکشنری
draftsman, drawer, tracer
-
جستوجوی دقیق
-
رسام
فرهنگ نامها
(تلفظ: rassām) (عربی) (در قدیم) رسم کننده ، طراح ، نقاش .
-
رسام
واژگان مترادف و متضاد
تصویرگر، صورتگر، نقاش، نقشبند، نگارگر
-
رسام
فرهنگ فارسی معین
(رَ سّ) [ ع . ] (ص .) رسم کننده ، نقاش .
-
رسام
لغتنامه دهخدا
رسام . [ رَس ْ سا ] (اِخ ) نام آهنگری معاصر اسکندر پسر فیلیپ که آینه ای ساخت . (ناظم الاطباء) (از برهان ) (فرهنگ خطی ). اما صاحب غیاث اللغات گوید: در این معنی گفته ٔ صاحب برهان اساسی ندارد. ظاهراً اساس این اشتباه شعر ذیل نظامی می باشد در داستان اسکند...
-
رسام
لغتنامه دهخدا
رسام . [ رَس ْ سا ] (اِخ ) نام نقاشی معاصر بهرام گور. (ناظم الاطباء) (از برهان ) (فرهنگ خطی ). اما صاحب غیاث اللغات گوید که این قول خطاست - انتهی . و ظاهراً مبداء اشتباه بیت نظامی در هفت پیکر میباشد که قبلاً نقل کردیم : هرچه کردی بدین صفت بهرام بر خو...
-
رسام
لغتنامه دهخدا
رسام . [ رَس ْ سا ] (اِخ ) نام یکی از دانشمندان مهم حفریات است . در نتیجه ٔ کاوشهای او در صفحات مجاور دجله و فرات دروازه ٔ بلوات در آسور پیدا شده که از مفرغ ساخته اند و از حیث صنعت خیلی معروف می باشد و نقاشی های برجسته ای دارد و آنرا به یادگار فتوحات...
-
رسام
لغتنامه دهخدا
رسام . [رَس ْ سا ] (ع ص ) رسم کننده . نقش کننده و نقاش . (ناظم الاطباء). نقاش و مصور، از رسم که به معنی نقش کردن است . (آنندراج ) (غیاث اللغات ). پیکرنگار : هرچه کردی بدین صفت بهرام بر خورنق نگاشتی رسام . نظامی .ناف خلقش چو کلک رسامان مشک در جیب و لع...
-
رسام
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] [قدیمی] rassām ۱. رسمکننده؛ نقاش؛ نگارنده؛ پیکرنگار.۲. نقشهکش.
-
رسام
واژهنامه آزاد
رسم کننده، نقاش. || نام نقاشی هم عصر بهرام گور. || نام آهنگری هم عصر اسکندر مقدونی.
-
واژههای مشابه
-
قلم رسام
لغتنامه دهخدا
قلم رسام . [ ق َ ل َ رَس ْ سا ] (اِ مرکب ) حکاک و منبت کار به روی برنج . (ناظم الاطباء).
-
رسام الکارتون
دیکشنری عربی به فارسی
نقاش کارتون
-
رسام الخرائط
دیکشنری عربی به فارسی
نقشه کش , طراح
-
رسام الصور المصغرة
دیکشنری عربی به فارسی
مينياتور ساز