کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رزین بن معاویة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
رزین بن معاویة
لغتنامه دهخدا
رزین بن معاویة. [ رَ ن ِ ن ِ م ُی َ ] (اِخ ) عبدری سرقسطی . متوفای 535 هَ . ق . او راست : تجرید الصحاح الستة فی الحدیث . (یادداشت مؤلف ). الکتب الستة فی الحدیث را گرد آورد که عبارت است از: دو صحیح ، سنن النسایی ، جامع الترمذی و سنن ابن ماجه .درگذشت ...
-
واژههای مشابه
-
رزين
دیکشنری عربی به فارسی
ارام , ملا يم , متين , موقر , جدي , تسکين دهنده
-
گم رزین
لغتنامه دهخدا
گم رزین . [ گ ُ رِ ] (فرانسوی ، اِ مرکب ) گم رزین مخلوط طبیعی جسم صمغی و ماده ٔرزینی میباشد و معمولاً مقدار رزین بیشتر از صمغ آن است . بنابراین گم رزینها در الکل قوی و یا آب کاملاً حل نمیشود، ولی در الکل ضعیف 50 تا 60 زینه محلول است . از گم رزینها می...
-
spirit soluble resin
رزین الکلی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی، مهندسی بسپار ـ علوم و فنّاورى رنگ] رزین محلول در الکل و نامحلول در آب
-
condensation resin
رزین تراکمی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی] رزینی که از بسپارش تراکمی به دست میآید
-
زاویه ٔ رزین
لغتنامه دهخدا
زاویه ٔ رزین . [ ی َ ی ِ رَ ] (اِخ ) از قریه های مصر است .(تاج العروس ). از قریه های واقع در منوفیه ٔ مصر و دارای آثاری است از مصر باستان . (از ملحقات المنجد).
-
رزین آبادی
لغتنامه دهخدا
رزین آبادی . [ رَ ] (اِخ ) نام ایلی از ایلات کرد از طوایف پشتکوه . رجوع به جغرافیای سیاسی کیهان ص 69 شود.
-
ام رزین
لغتنامه دهخدا
ام رزین . [ اُم ْ م ِ رَ ] (ع اِ مرکب ) عصیده . (از المرصع). چنین است در المرصع. در اقرب الموارد ابو رزین آمده به معنی خبیص که نوعی حلوا است .
-
دار رزین
لغتنامه دهخدا
دار رزین . [ رُ رَ ] (اِخ ) نام جایی است در سیستان . والرهنی میگوید در کرمان است . (معجم البلدان ).
-
dispersion resin
رزین پراکنهای
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی، مهندسی بسپار ـ علوم و فنّاورى رنگ] پراکنۀ پایدار یک بسپار مایع