کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رزیده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
رزیده
/razide/
معنی
رنگشده.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
رزیده
لغتنامه دهخدا
رزیده . [ رَ دَ / دِ ] (ن مف ) رنگ شده و لکه شده . (ناظم الاطباء). رنگ کرده . (آنندراج ) (انجمن آرا).
-
رزیده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] razide رنگشده.
-
جستوجو در متن
-
مصبوغة
لغتنامه دهخدا
مصبوغة. [ م َ غ َ ] (ع ص ) تأنیث مصبوغ . صبیغ. رنگ کرده . رزیده . (یادداشت مؤلف ). و رجوع به مصبوغ و صبیغ شود.
-
مصبوغ
لغتنامه دهخدا
مصبوغ . [ م َ ] (ع ص ) رنگ کرده شده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). جامه ٔ رنگ کرده . (مهذب الاسماء). رنگ کرده . رزیده . مصبغ. صبیغ. (یادداشت مؤلف ).
-
مصبغ
لغتنامه دهخدا
مصبغ. [ م ُ ص َب ْ ب َ ] (ع ص ) مصبغة: ثوب مصبغ؛ جامه ٔ رنگین . (ناظم الاطباء). رزیده . رنگ کرده . رنگ شده . مصبوغ . صبیغ. (یادداشت مؤلف ).
-
دانه زن
لغتنامه دهخدا
دانه زن . [ ن َ / ن ِ زَ] (نف مرکب ) زننده ٔ دانه . که دانه زند. || که دانه از او بیرون دمد چون پوست تن آدمی بر اثر ابتلای به بیماری آبله یا آبله مرغان و جز آن . || نوعی از ساحران و جادوگران باشند در هندوستان که دانه های ارزن و جو را بزعفران زرد کنند...