کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رزم یوز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
رزم یوز
/razmyuz/
معنی
رزمجو؛ جنگجو؛ جنگی.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
رزم یوز
فرهنگ فارسی معین
(رَ) (ص فا.) جنگجوی .
-
رزم یوز
لغتنامه دهخدا
رزم یوز. [ رَ] (نف مرکب ) رزم یوش . رزمساز. (آنندراج ). جنگاور. جنگجو. رزم توز. (فرهنگ فارسی معین ). جنگجوی . (ناظم الاطباء). به معنی جنگجوی باشد، چه یوز به معنی تفحص و تجسس و جستجو کردن هم آمده است . (برهان ) : بدان آبگون خنجر نیوسوزچو شیر ژیان ماند...
-
رزم یوز
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹رزمیوش، رزمتوز› [قدیمی] razmyuz رزمجو؛ جنگجو؛ جنگی.
-
واژههای مشابه
-
رزمآرا
فرهنگ نامها
(تلفظ: razm ārā) (در قدیم) جنگجویی که در جنگ هنرنمایی میکند ، جنگجویِ زبردست .
-
زنده رزم
لغتنامه دهخدا
زنده رزم . [ زِ دَ / دِ رَ ] (اِخ ) نام پهلوانی است تورانی وزیر سهراب بن رستم که رستم به یک مشت کار او را ساخت . (برهان )(آنندراج ) (از شرفنامه ٔ منیری ) (ناظم الاطباء). نام پهلوانی است تورانی . (فرهنگ رشیدی ). نام خال سهراب بوده که رستم او را کشته ....
-
هم رزم
لغتنامه دهخدا
هم رزم . [ هََ رَ ](ص مرکب ) دو تن که با یکدیگر جنگ کنند : همان کشتگان را به خسرو نمودبگفت آنکه هم رزم هرکس که بود. فردوسی .کجا باره ٔ او کند موی ترشودخشک هم رزم او را جگر.فردوسی .
-
order of battle
رزمآرایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] شناسایی و جمعآوری اطلاعات و توانمندی و ساختار فرماندهی و امکانات جابهجایی نفرات و واحدها و تجهیزات نیروی نظامی
-
war march
رزمآهنگ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] قطعهای موسیقی که بهمنظور تشویق و تهییج سربازان به حرکت و پیشروی منظم در جنگ نوشته و نواخته میشود
-
battle cry
رزمبانگ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] فریادی که سربازان برای تهییج نیروهای خودی یا ترساندن دشمن در هنگام جنگ سر میدهند
-
scenario 1
رزمنامه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] ترسیم و تجسم وضعیتهایی که دستیابی به هدفهای منظورشده در دستورالعمل تمرینهای راهکنشی فرمانده را امکانپذیر سازد
-
cruiser 2
رزمناو
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] نوعی کشتی جنگی
-
marching band
رزمنوازان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] نوازندگانی که در هنگام نواختن گامآهنگ، خود در رژه مشارکت دارند
-
combat drill
رزمورزی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] تمرینی جمعی که در سطح گروه و پایینتر از آن انجام میشود و برای موفقیت رزمی یگان حیاتی است
-
رزم آزمودن
فرهنگ فارسی معین
( ~. زْ یا زِ دَ) (مص ل .) جنگ کردن .