کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رزمگاه مجازی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
virtual battlefield, virtual battle space
رزمگاه مجازی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] شبیهسازی رقمی جنگ ازطریق ترکیب مجموعهای از شبیهسازهای مختلف در یک محیط رقمی
-
واژههای مشابه
-
empty battlefield
رزمگاه پوشیده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] میدان جنگ با ظاهر تغییریافته که در آن سربازان برای مقابله با قدرت تخریبی و انهدامی سلاحهای جدید، بهصورت پراکنده و در استتار مستقر میشوند
-
digital battlefield
رزمگاه رقمی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] ترکیبی از سامانههای مکانیابی و ارتباطی و اطلاعاتی و هدفگیری که تصویر عملیاتی مشترکی به دست میدهند
-
dirty battlefield
رزمگاه کثیف
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] محیط عملیاتی رزمی که در آن نمیتوان افراد غیرنظامی را از افراد نظامی بازشناخت
-
رزمگاه بالا
لغتنامه دهخدا
رزمگاه بالا. [ رَ هَِ ] (اِخ )دهی از دهستان پایین ولایت بخش فریمان شهرستان مشهد.سکنه ٔ آن 1260 تن . آب آنجا از قنات . محصولات عمده ٔ آن غلات و بنشن است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
-
رزمگاه پایین
لغتنامه دهخدا
رزمگاه پایین . [ رَ هَِ ] (اِخ ) دهی از دهستان پایین ولایت بخش فریمان شهرستان مشهد. سکنه ٔ آن 187 تن . آب آنجا از قنات . محصول عمده ٔ آن غلات و بنشن است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
-
battlefield integration
یکپارچهسازی رزمگاه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] هماهنگسازی سامانههای تجهیزاتی و منابع انسانی مجزا بهصورت سامانۀ رزمی منسجم و پیکربندیشده برای افزایش توانمندی کلی سامانه
-
جستوجو در متن
-
دخان
لغتنامه دهخدا
دخان . [ دُ ] (ع اِ) دُخّان . (منتهی الارب ). دود که از آتش برآید. (غیاث اللغات ). دود. نحاس . یحموم . (یادداشت مؤلف ). درعرف عامه جسم سیاه بالارونده ای است که محصول آنچه ازآتش سوخته است میباشد. و در اصطلاح حکماء اعم از تعریف مذکور است و عبارتست از ...
-
خوار
لغتنامه دهخدا
خوار. [ خوا /خا ] (ص ، اِ، ق ) ذلیل . زبون . بدبخت . (منتهی الارب ) (از برهان قاطع) (از آنندراج ) (از انجمن آرای ناصری ) . مقابل عزیز : که دشمن اگرچه بود خوار و خردمر او را بنادان نباید شمرد. فردوسی .دلیران و گردان آن انجمن چنان دان که خوارند بر چشم ...
-
زدن
لغتنامه دهخدا
زدن . [ زَ دَ ] (مص ) پهلوی ، ژتن و زتن از ریشه ٔ ایرانی قدیم : جتا، جن . اوستا: گن (بارتولمه 490) (نیبرگ 258). پارسی باستان ریشه ٔ: اَجَنَم ، جَن (کشتن ). هندی باستان ریشه ٔ: هنتی هن و گم (مضروب کردن ، کشتن ). ارمنی : گن (ضرب ، تأدیب ) و گنم (مضروب...