کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رزمنده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
رزمنده
مترادف و متضاد
پیکارجو، تکاور، جنگاور، جنگجو، جنگنده، چریک، مبارز، مجاهد
دیکشنری
combatant, fighter, militant
-
جستوجوی دقیق
-
رزمنده
واژگان مترادف و متضاد
پیکارجو، تکاور، جنگاور، جنگجو، جنگنده، چریک، مبارز، مجاهد
-
combatant
رزمنده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] فردی که در رزم شرکت میکند
-
رزمنده
لغتنامه دهخدا
رزمنده . [ رَ م َ دَ / دِ ] (نف ) جنگنده . که رزم کند. جنگ کننده . رزم کننده . (یادداشت مؤلف ). که بجنگد. که جنگ کند. که نبرد کند.
-
رزمنده
دیکشنری فارسی به عربی
مقاتل
-
جستوجو در متن
-
پارتیزان
واژگان مترادف و متضاد
۱. چریک، رزمنده ۲. هواخواه
-
مبارز
فرهنگ واژههای سره
جن گآور، چالشگر، رزمنده، ستیزنده
-
جنگنده
واژگان مترادف و متضاد
۱. حربی، رزمنده ۲. جنگی، سلحشور، مبارز
-
جهادگر
واژگان مترادف و متضاد
۱. جنگجو، رزمنده، غازی ۲. تلاشگر
-
پیکارگر
واژگان مترادف و متضاد
جنگجو، رزمنده، ستیزهجو، مبارز، محارب ≠ مصلح، صلحطلب
-
نبرده
واژگان مترادف و متضاد
جنگاور، جنگجو، جنگی، رزمنده، سلحشور، نبردپیشه
-
مبارز
فرهنگ فارسی معین
(مُ رِ) [ ع . ] (ص .) رزمنده ، جنگجو.
-
fighter
دیکشنری انگلیسی به فارسی
جنگنده، رزمنده، جنگ کننده، مشت باز
-
مقاتل
دیکشنری عربی به فارسی
رزمنده , جنگ کننده , جنگنده , مشت باز
-
fighters
دیکشنری انگلیسی به فارسی
جنگجویان، جنگنده، رزمنده، جنگ کننده، مشت باز