کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رزدق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
رزدق
لغتنامه دهخدا
رزدق . [ رَ دَ ] (معرب ، اِ) رستق . رسته ٔ فارسی . (از المعرب جوالیقی ص 157). معرب رسته ٔ فارسی . رسته ٔ خرمابنان . (ناظم الاطباء). معرب رسته . رشته ای از هر چیزی . (منتهی الارب ). رسته . ج ، رَزادِق . (مهذب الاسماء). صف که رسته نیز گویند. صف مردم . ...
-
جستوجو در متن
-
رستق
لغتنامه دهخدا
رستق . [ رَت َ ] (معرب ، اِ) رَزْدَق . معرب رَسته ٔ فارسی . (یادداشت مؤلف ). رَسته . ج ، رَساتق . (مهذب الاسماء). محشی المعرب جوالیقی در ذیل کلمه ٔ رزدق به نقل از لسان العرب در حاشیه گوید: آن را که مردم رستق (صف ) گویند لیث رَزْدَق میگفت و آن دخیل ا...
-
صف
لغتنامه دهخدا
صف . [ ص َف ف ] (ع اِ) قوم صف زده و در صف ایستاده . ج ، صُفوف . (منتهی الارب ). رسته . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ) (مهذب الاسماء) (السامی ). حَصیر. (منتهی الارب ). حِلاق . (منتهی الارب ). سِکاک . (منتهی الارب ). نخ . (صحاح الفرس ) : صف دشمن ترا ناستد پی...
-
رسته
لغتنامه دهخدا
رسته . [ رَ ت َ / ت ِ ] (اِ) صف . (منتهی الارب )(السامی فی الاسامی ) (دهار) (ترجمان القرآن ). رزدق ، معرب رسته . (منتهی الارب ). مطلق صف و قطار اعم از انسان یا حیوان دیگر. (ناظم الاطباء) (از برهان ). رست . رده . رج . رگ . (یادداشت مؤلف ). مطلق صف . ...