کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رزبر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
رزبر
/razbor/
معنی
داس کوچکی که با آن شاخههای زائد تاک را میبُرند.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
رزبر
لغتنامه دهخدا
رزبر. [ رَ ب ُ ] (نف مرکب ) رزبرنده . که رز را ببرد. که رز را تراش دهد. برنده ٔ رز. || (اِ مرکب ) افزاری که بدان درخت رز را تراش دهند. (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ). آلت رز و تاک بریدن باشد. (آنندراج ). داسی که بدان رز و امثال آن برند. مِشْذَب ....
-
رزبر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) razbor داس کوچکی که با آن شاخههای زائد تاک را میبُرند.
-
جستوجو در متن
-
مشذب
لغتنامه دهخدا
مشذب . [ م ِ ذَ ] (ع اِ) داس که بدان خشاوه کنند. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). ج ، مشاذب . (ناظم الاطباء). داس رزبر. (دهار) (مهذب الاسماء).
-
داس
لغتنامه دهخدا
داس . (اِ) کاردی است چون کمان که بدان کشت دروند. آهنی نیم دایره یا بیشتر با دسته ٔ چوبین و دم تیز که گندم و جو و قصیل و جز آن بدان درو کنند.افزاری که بدان غله درو کنند. (برهان ). آلت آهنین کژ که بدان کاه برند و کشت دروند و به تازیش منجل خوانند. (شرفن...