کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رزانت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
رزانت
/razānat/
معنی
باوقار بودن؛ سنگین بودن؛ آهستگی و وقار.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
استواری، سنگینی، معقولی، وقار، وقر ≠ سبکی
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
رزانت
واژگان مترادف و متضاد
استواری، سنگینی، معقولی، وقار، وقر ≠ سبکی
-
رزانت
فرهنگ فارسی معین
(رَ نَ) [ ع . رزانة ] (مص ل .) باوقار بودن ، سنگین بودن .
-
رزانت
لغتنامه دهخدا
رزانت . [ رَ ن َ ] (ع اِمص ) رزانة. آهستگی و گرانباری و سنگینی . (ناظم الاطباء). آهستگی و گرانباری . (غیاث اللغات ) (بحر الجواهر). آهستگی . (از کشاف زمخشری ). سنگینی . آهستگی . (فرهنگ فارسی معین ). || آرمیدگی و استواری و وقار. (ناظم الاطباء). سنجیدگی...
-
رزانت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: رزانة] [قدیمی] razānat باوقار بودن؛ سنگین بودن؛ آهستگی و وقار.
-
واژههای همآوا
-
رضانت
لغتنامه دهخدا
رضانت . [رَ ن َ ] (از ع ، اِمص ) استواری و محکمی . (غیاث اللغات از صراح اللغة و منتخب اللغة). رجوع به رزانت شود.
-
رزانة
لغتنامه دهخدا
رزانة. [ رَ ن َ ] (ع اِمص ) آهستگی . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ترجمان القرآن چ دبیرسیاقی ص 51). وقار. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رزانت . رجوع به رزانت شود.
-
رزانة
لغتنامه دهخدا
رزانة. [ رَ ن َ ] (ع مص ) صاحب وقار گردیدن . (از اقرب الموارد). بردبار و صاحب وقار گردیدن . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ). باآرام شدن . (مصادر اللغه ٔ زوزنی ). آهسته شدن . (دهار).
-
جستوجو در متن
-
وقر
واژگان مترادف و متضاد
رزانت، سنگینی، متانت، مهابت، وقار ≠ جلفی، سبکی
-
رزانة
لغتنامه دهخدا
رزانة. [ رَ ن َ ] (ع اِمص ) آهستگی . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ترجمان القرآن چ دبیرسیاقی ص 51). وقار. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رزانت . رجوع به رزانت شود.
-
ثهلان
فرهنگ نامها
(تلفظ: sahlān) (عربی) کوهی است در سرزمین بنی نمیر (نجد عربستان) و آن مثل وقار ، رزانت ، حلم و گرانی و سنگینی است .
-
وقار
واژگان مترادف و متضاد
ابهت، ثبات، رزانت، سکینه، سنگینی، طمانینه، متانت، مکث، مهابت، وقر، هنگ، هیبت، هیمنه ≠ سبکی
-
هنگ
واژگان مترادف و متضاد
۱. سپاه، فوک، لشکر ۲. رزانت، سنگینی، وقار ۳. توان، زور، قدرت، نیرو
-
آهسته رایی
لغتنامه دهخدا
آهسته رایی . [ هَِ ت َ / ت ِ] (حامص مرکب ) چگونگی و صفت آهسته رای . رزانت رای .