کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رد و بدل کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
رد و بدل کردن
دیکشنری فارسی به عربی
منحرف
-
واژههای مشابه
-
رَدَّ
فرهنگ واژگان قرآن
برگرداند
-
رَدْ
لهجه و گویش گنابادی
rad در گویش گنابادی یعنی دست به دست دادن به نفر کناری ، پس دادن ، برگشت ، نشان ، علامت باقی مانده ، دادن ، عبور ، رفتن ، نفهمیدن
-
vapour trail
ردّ بخار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] ← ردّ میعانی
-
propeller wash
ردّ پروانه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] آشفتگیای که براثر حرکت پروانه در پشت شناور در آب ایجاد میشود
-
particle track
ردِّ ذره
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] مسیری که ذرۀ پرانرژی در گذر از مایع خیلی گرم یا در اتاقک حباب از خود به جا میگذارد
-
pilot trace
ردّ راهنما
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ژئوفیزیک] رد لرزهای که دیگر ردهای لرزه نسبت به آن تنظیم میشود
-
train of meteor, train
ردِّ شهاب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[نجوم] ردّ دودمانند باقیمانده از ظهور شهابهای درخشان در آسمان
-
seismic trace
ردّ لرزه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ژئوفیزیک] نمودار حرکتهای زمین برحسب زمان که با لرزهنگار ثبت شود
-
رد زدن
فرهنگ فارسی معین
(رَ. زَ دَ) [ ع - فا. ] (مص م .) رد پای کسی را گرفتن .
-
رد زدن
لغتنامه دهخدا
رد زدن . [ رَ زَ دَ ] (مص مرکب ) رد پای کسی را گرفتن . || نشان به جایی بردن . (فرهنگ فارسی معین ).
-
رد الفعل
دیکشنری عربی به فارسی
واکنش شديد , واکنش , انفعال
-
رد جاده
دیکشنری فارسی به عربی
اخدود
-
رد شدن
دیکشنری فارسی به عربی
ترخيص