کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ردیابی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
ردیابی
/radyābi/
معنی
دنبال کردن رد و اثر کسی یا چیزی.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
پیجویی، پیگیری، ردگیری
فعل
بن گذشته: ردیابی کرد
بن حال: ردیابی کن
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
ردیابی
واژگان مترادف و متضاد
پیجویی، پیگیری، ردگیری
-
ردیابی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) radyābi دنبال کردن رد و اثر کسی یا چیزی.
-
واژههای مشابه
-
ray tracing
ردیابی پرتو
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ژئوفیزیک] تعیین مسیر انتشار پرتو
-
radar tracking
ردیابی راداری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی، علوم نظامی] پیگیری موقعیت و سرعت شیء تحتنظر با سامانۀ راداری
-
birth-to-death tracking
ردیابی کامل
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] ردیابی اجسام فضایی از مرحلۀ شتابگیری تا زمان انهدام
-
radar tracking information
اطلاعات ردیابی راداری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] اطلاعاتی برای آگاه کردن هواگرد از اهداف راداری مشاهدهشده بر روی صفحۀ رادار مراقب پرواز که ممکن است نشاندهندۀ وضعیت خطرناکی باشد
-
en-route automated radar tracking system, EARTS
سامانۀ ردیابی راداری خودکار در مسیر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] گونۀ پیشرفتۀ سامانۀ خودکار راداری پایانه که مجهز به رادارهای دارای صفحۀ رقمی و خرابیایمن است
-
جستوجو در متن
-
detection
فرهنگ لغات علمی
ردیابی
-
unedging
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ردیابی
-
tracingly
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ردیابی
-
traceably
دیکشنری انگلیسی به فارسی
قابل ردیابی
-
rarefication
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ردیابی
-
unrollable
دیکشنری انگلیسی به فارسی
قابل ردیابی است