کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ردهبندی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
ردهبندی
مترادف و متضاد
تقسیمبندی، طبقهبندی، گروهبندی
فعل
بن گذشته: ردهبندی کرد
بن حال: ردهبندی کن
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
classification
ردهبندی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی، عمومی] [زیستشناسی] گروهبندی موجودات در یک سامانه یا سلسلهمراتبی از رتبهها براساس ساختار و منشأ یا نشانویژههای دیگر [عمومی] عمل یا فرایند مرتب کردن چیزها در ردهها و طبقهها متـ . طبقهبندی * مصوب فرهنگستان اول
-
classification
ردهبندی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] طبقهبندی واحدهای اقامتی بر مبنای ویژگیهای گوناگون ساختاری، مانند ویژگیهای کمّی و کیفی حمام و دوش و سرویس بهداشتی
-
واژههای مشابه
-
رده بندی
فرهنگ فارسی معین
( رَ دِ بَ) (حامص .) طبقه بندی .
-
رده بندی
لغتنامه دهخدا
رده بندی . [ رَ دَ / دِب َ ] (حامص مرکب ) صف بندی . طبقه بندی . ترتیب کردن به رده . (یادداشت مؤلف ). || درجه بندی . طبقه بندی . موجودات زنده بشکل افراد جداگانه ای بر روی سطح زمین زندگانی می نمایند که تحقیق و تفحص در احوال یک یک آنها جداگانه امری غیر...
-
رده بندی
دیکشنری فارسی به عربی
تصنيف
-
رده
واژگان مترادف و متضاد
دسته، رسته، صف، طبقه، قطار، کلاس، گروه
-
رده
فرهنگ فارسی معین
(رَ دِ) (اِ.) 1 - صف ، قطار، دسته . 2 - هر چیز که در یک راسته باشد.
-
رده
فرهنگ فارسی معین
(رِ یا رَ دِّ) [ ع . ] (مص ل .) از دین برگشته .
-
ردة
لغتنامه دهخدا
ردة. [ رَدْ دَ ] (ع اِمص ) زشتی روی : فی وجهه ردة؛ ای قبح مع شی ٔ من الجمال . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ).
-
ردة
لغتنامه دهخدا
ردة. [ رِدْ دَ ] (ع اِمص ) برگشتگی از دین و جز آن . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ). اسم است از ارتداد. (از اقرب الموارد). اسم مصدر ارتداد بکسر راء است ولی معمولاً به فتح تلفظ کنند. (نشریه ٔ دانشکده ٔ ادبیات تبریز سال اول شماره ٔ 50 از صحاح ...
-
ردة
لغتنامه دهخدا
ردة. [ رِدْ دَ ] (ع مص ) مصدر به معنی رد. (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). بازگردانیدن و قبول نکردن . (آنندراج ). بازگردانیدن . (تاج المصادر بیهقی ). || منسوب به خطاکردن . || بازگردانیدن جواب . (آنندراج ).
-
رده
لغتنامه دهخدا
رده . [ رَ دَه ْ ] (ع اِ) رَدْه . ج ِ رَدْهة.(ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). ج ِ ردهة، مغاک در زمین بلند درشت یا در سنگ که آب در وی گرد آید. (آنندراج ). رجوع به رَدْهة و رَدْه شود.
-
رده
لغتنامه دهخدا
رده . [ رَ دِه ْ ] (ع ص ) نیک سخت استوارخلقت ستیهنده و لجوج که مغلوب نشود. (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
-
رده
لغتنامه دهخدا
رده . [ رَدْ دَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان تبادگان بخش حومه ٔ شهرستان مشهد. سکنه ٔ آن 278 تن . آب آنجا از قنات . محصول عمده ٔ آن غلات و راه آنجا اتومبیلرو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).