کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ردائت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
ردائت
/radā'at/
معنی
تباهی و پستی.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
بداندیشی، بدجنسی، بدطینتی، پستی، تباهی، خبث، غرض، فساد
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
ردائت
واژگان مترادف و متضاد
بداندیشی، بدجنسی، بدطینتی، پستی، تباهی، خبث، غرض، فساد
-
ردائت
فرهنگ فارسی معین
(رَ ئَ) [ ع . ردائة ] (اِمص .) 1 - فساد، تباهی . 2 - پستی ، بدی .
-
ردائت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: رداءة] [قدیمی] radā'at تباهی و پستی.
-
جستوجو در متن
-
بدطینتی
واژگان مترادف و متضاد
بداصلی، بدذاتی، ردائت، کجنهادی ≠ خوشذاتی
-
بداندیشی
واژگان مترادف و متضاد
بدخواهی، دژاندیشی، بدسگالی، ردائت، وسوسه ≠ نیکاندیشی، نیکخواهی
-
بدجنسی
واژگان مترادف و متضاد
بدذاتی، بدنهادی، خباثت، خبث، خبث طینت، ردائت، شیطنت ≠ نیکنهادی
-
غرض
واژگان مترادف و متضاد
۱. آهنگ، اراده، قصد، مراد، مقصود، منظور، نیت، هدف ۲. ردائت، کین، کینه
-
تباهی
واژگان مترادف و متضاد
۱. بدی، ردائت، فتنه، فساد ≠ نیکی ۲. خرابی، ویرانی ≠ آبادی، عمران ۳. انهدام، خسار، عنت، نابودی، نیستی، هدم ۴. آشفتگی، پریشانی، نابسامانی
-
رداءة
لغتنامه دهخدا
رداءة. [ رَ ءَ ] (ع اِمص ) ردائت . ردأت . تباهی و فساد. (ناظم الاطباء). قباحت . بدی . مقابل جودت و خوبی . (یادداشت مؤلف ). تباهی . (مجمل اللغة) (منتهی الارب ) (آنندراج ).
-
ارداء
لغتنامه دهخدا
ارداء. [ اَ دَءْ] (ع ن تف ) نعت تفضیلی از ردائت . ردی تر. بدتر: و ارداءالمیاه ماء دارابجرد. (صورالاقالیم اصطخری ). و اردؤها [ اردؤ انواع الزرنیخ ] الأخضر. (ابن البیطار).
-
نفاء
لغتنامه دهخدا
نفاء. [ ن َ ] (ع اِ) چیز ردی ٔ. (از متن اللغة). چیز بلایه و ردی . رانده ٔدورکرده . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). آنچه دورافکنی آن را بعلت ردائت آن . (از اقرب الموارد). نفی . نُفایة. نَفایة. نفاة. نَفوة. نِفوة. نفاوة. (متن اللغة). || باقی مانده ٔ چیزی . ...
-
شناعت
لغتنامه دهخدا
شناعت . [ ش َ ع َ] (ع اِمص ) شناعة. زشتی و بدی و قباحت . (ناظم الاطباء). شنعت . زشتی . (مهذب الاسماء). زشت شدن . (دهار). رجس . ردائت . شین . فظاعت . (یادداشت مؤلف ) : با آل او روم سوی او نیست هیچ باک برگیرم از منافق ناکس شناعتش . ناصرخسرو.من روم سوی...
-
طحال
لغتنامه دهخدا
طحال . [ طِ ] (ع اِ) سپرز. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (زمخشری ). اسپرز. ج ، طُحُل . گویند اسب سپرز ندارد، و این مثل است در شتابروی ، چنانکه گویند: شتر مراره ندارد؛ یعنی بددل است . (منتهی الارب ). اسبل . رجوع به سپرز شود. شیخ الرئیس گوید: طِحال : عضویس...
-
بدی
لغتنامه دهخدا
بدی . [ ب َ ] (حامص ) ضد نیکی . (آنندراج ). نقیض نیکی . ترمنشت . (از ناظم الاطباء). شر. (زمخشری ). سوء. سیئه . (ترجمان القرآن جرجانی ترتیب عادل بن علی ). شرة. (دهار). اِرب . بُجر. تَعس . جفا. جفوة. خَل ّ. خَنابة. دَوکَة. دَهم . رَباذیة.رَهَق . طَبَند...