کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رخوت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
رخوت
/re(a)xvat/
معنی
نرمی و سُستی.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
بیحالی، رخام، سستی، شلی، ناتوانی، نرمی، وارفتگی، وهن
دیکشنری
indolence, inertia, laziness, lethargy, malaise, stupor, torpor
-
جستوجوی دقیق
-
رخوت
واژگان مترادف و متضاد
بیحالی، رخام، سستی، شلی، ناتوانی، نرمی، وارفتگی، وهن
-
رخوت
فرهنگ فارسی معین
(رِ وَ) [ ع . رخوة ] (اِمص .) سستی .
-
رخوت
لغتنامه دهخدا
رخوت . [ رِخ ْ وَ ] (ع اِمص ) رِخْوة. سستی . (یادداشت مؤلف ) : بر نیک صبر کرد نباید که رخوت است بر بد شتاب کرد نباید که از هواست . ناصرخسرو.|| نرمی . (یادداشت مؤلف ). و رجوع به رخوة و رخوه شود.
-
رخوت
لغتنامه دهخدا
رخوت . [ رُ ] (ع اِ) ج ِ رَخْت فارسی . (ناظم الاطباء) (از آنندراج ). ج ِ رخت . (غیاث اللغات ) : بنما در بساط فرش رخوت سالکان مسالک اطوار. نظام قاری .بنما در میان جمع رخوت نرمه ای کز وی آید اینهمه کار. نظام قاری .مانده ام در کوب حالی زین رخوت تا چه نو...
-
رخوت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: رخوة] re(a)xvat نرمی و سُستی.
-
رخوت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ رخت] roxut = رخت
-
رخوت
دیکشنری فارسی به عربی
خمود
-
واژههای مشابه
-
sedative
رخوتزا
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی] دارویی که سستی و رخوت ایجاد میکند
-
sedation
رخوتزایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی] ایجاد رخوت
-
دوره رخوت
دیکشنری فارسی به عربی
رکود
-
nervous sedative
رخوتزای عصبی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی] رخوتزاییِ که ازطریق دستگاه عصبی عمل میکند و شامل رخوتزاهای مغزی و نخاعی و تنۀ عصبی است
-
gastric sedative
رخوتزای معدی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی] رخوتزایی که تحریکپذیری معده را کاهش میدهد
-
spinal sedative
رخوتزای نخاعی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی] رخوتزایی که فعالیت کارکردی یا نابهنجار نخاع را تخفیف میدهد
-
کسالت و رخوت
فرهنگ گنجواژه
بی حالی.