کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رخنه سر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
رخنه سر
لغتنامه دهخدا
رخنه سر. [ رَ ن َ / ن ِ س َ] (ص مرکب ) شکافته سر. کافته سر. کفته سر : قاف از تو رخنه سر شد و عنقا شکسته پراز زال خرد یک تنه تنها چه خواستی . خاقانی .عمر پلی است رخنه سر، حادثه سیل پل شکن کوش که نارسیده سیل از پل رخنه بگذری .خاقانی .
-
واژههای مشابه
-
penetration aids
رخنهابزار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] فنون یا ابزارهایی که سامانۀ سلاحهای هوایی برای رخنۀ بیشتر به پدافندهای دشمن به کار میگیرد
-
hack
رخنه کردن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات] دست یافتن غیرمُجاز به دادهها در رایانه، معمولاً به قصد تخریب یا سوءاستفاده
-
hacker
رخنهگر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات] کسی که از رایانه برای دستیابی غیرمجاز به دادهها و معمولاً به قصد تخریب، بهره میگیرد؛ این واژه ابتدا به معنی کاربر جدی و مشتاق رایانه به کار میرفت
-
hacking
رخنهگری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات] عمل استفاده از رایانه برای دستیابی غیرمجاز به دادهها و معمولاً به قصد تخریب یا سوءاستفاده، بهویژه در شبکهها
-
رخنه آوردن
لغتنامه دهخدا
رخنه آوردن . [ رَ ن َ / ن ِ وَ دَ ] (مص مرکب ) خلل و خرابی رساندن . شکاف وارد آوردن . سوراخ ساختن چیزی یا جایی : اگر پیل با پشه کین آوردهمی رخنه در داد و دین آورد. فردوسی .اگر زو دل شاه کین آوردهمه رخنه در داد و دین آورد. فردوسی .ناورم رخنه در خزینه ...
-
رخنه افتادن
لغتنامه دهخدا
رخنه افتادن . [ رَ ن َ/ ن ِ اُ دَ ] (مص مرکب ) سوراخ گشتن . سوراخ شدن . درزپیدا شدن . شکاف خوردن . شکاف برداشتن : در گیلان و بعضی مواضع دیگر آن را [ آن درخت را ] آزادوار گویند و چوب آن محکم باشد و دیر پوسد و رخنه در آن نیفتد. (فلاحت نامه ). || شکست ا...
-
رخنه افکندن
لغتنامه دهخدا
رخنه افکندن . [ رَ ن َ/ ن ِ اَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) شکاف انداختن . به ترک خوردن داشتن . شکافتن . خلل و خرابی رساندن : ناله ٔ جانکاه عاشق رخنه در کوه افکندبشکن این شیون فغانی کز دلم پرکاله خاست . فغانی شیرازی (از ارمغان آصفی ).رحم کن بر ناتوانان کز دها...
-
رخنه رسیدن
لغتنامه دهخدا
رخنه رسیدن . [ رَ ن َ / ن ِ رَ / رِ دَ ] (مص مرکب ) شکاف یافتن . رخنه پیدا شدن . شکست برداشتن .شکستن . ترک برداشتن . || فساد یافتن . تباهی گرفتن . نااستواری یافتن . تزلزل گرفتن : صدر عالی است کعبه ٔ خرد است رخنه در کعبه ٔ خرد مرساد.خاقانی .
-
رخنه زدن
لغتنامه دهخدا
رخنه زدن . [ رَ ن َ / ن ِ زَ دَ ] (مص مرکب ) به درازا شکافتن . نقب زدن . (یادداشت مؤلف ). رخنه کردن : یاسمن لعل پوش سوسن گوهرفروش بر زنخ پیلغوش رخنه زد و بشکلید. کسایی .هر آنکس که او رخنه داند زدن ز دیوار بیرون تواند شدن . فردوسی .- رخنه اندرزدن ؛ ...
-
رخنه ساختن
لغتنامه دهخدا
رخنه ساختن . [ رَ ن َ / ن ِ ت َ ] (مص مرکب ) شکاف یا سوراخ ایجاد کردن . سوراخ پدید آوردن : یلان سینه را گفت کای سرفرازبه دیوار باغ اندرون رخنه ساز.فردوسی .
-
رخنه شدن
لغتنامه دهخدا
رخنه شدن . [ رَ ن َ / ن ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب )شکافته شدن . پاره شدن . ترکیدن . ترک برداشتن . چاک شدن . ویران شدن یا پیدا آمدن شکاف و رخنه : نباید که آزاد یابد تنش شود آن زمان رخنه پیراهنش . فردوسی .از سنگ منجنیق ... حصار رخنه شد و لشکر ازچهار جانب روی...
-
رخنه فتادن
لغتنامه دهخدا
رخنه فتادن . [ رَ ن َ / ن ِ ف ِ / ف ُ دَ ] (مص مرکب ) رخنه افتادن . شکاف پدید آمدن . سوراخ پیدا شدن : چون رخنه فتد به بام خانه بر ابر سیه نهد بهانه . امیرخسرو دهلوی . || نااستواری و تزلزل پیدا آمدن . از حالت استواری بگردیدن : چون ز دو مصراع کند ابروا...
-
رخنه کردن
لغتنامه دهخدا
رخنه کردن . [ رَ ن َ / ن ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) سوراخ کردن . شکافتن . شکاف ایجاد کردن . چاک پدید آوردن : به تیغ پاره کند ورقه های چون پولادبه تیر رخنه کند غیبه های چون سندان .فرخی .به پای پست کند برکشیده گردن شیربه دست رخنه کندلاد آهنین دیوار. عنصری ....