کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رخنهابزار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
penetration aids
رخنهابزار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] فنون یا ابزارهایی که سامانۀ سلاحهای هوایی برای رخنۀ بیشتر به پدافندهای دشمن به کار میگیرد
-
واژههای مشابه
-
ابزار
واژگان مترادف و متضاد
آلت، اثاث، ادات، ادوات، اسباب، افزار، دستگاه، سامان، ماشین، مایه، وسایل، وسیله
-
ابزار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: awbzār] ‹اوزار› 'abzār ۱. هرچه بهوسیلۀ آن کاری انجام شود؛ آلت.۲. نوار باریک برجسته یا گود زینتی حاشیۀ چیزهایی از قبیل گچبری، چوب، و مانند آن.۳. واسطه برای دستیابی به هدف.۴. دستگاه یا وسیلهای که برای کارهای صنعتی به کار میرود.۵. ...
-
ابزار
فرهنگ فارسی معین
( اَ ) [ په . ] (اِ.) 1 - افزار، آلت ، وسیله ، مایه . 2 - آن چه از ادویه که برای خوشبو کردن در غذا ریزند مانند: فلفل ، زردچوبه و دارچین . 3 - نوار باریک گچ بری در قسمت بالای دیوار و نزدیک سقف یا در هر جای سطح آن . 4 - نقش تزیینی برجسته یا فرورفته ر...
-
ابزار
لغتنامه دهخدا
ابزار. [ اَ ] (اِ) افزار. اوزار. ادات . آلت . وسیله . مایه . || آنچه در دیگ کنند پختن را. دیگ افزار. || آنچه بدان طعام خوشبو کنند. و فرق ابزار با توابل آن است که ابزار از ترینه باشد و توابل از ادویه ٔ یابسه . و بجای یکدیگر نیز استعمال شوند. بهارات . ...
-
ابزار
لغتنامه دهخدا
ابزار. [ اَ ] (اِخ ) نام قریه ای به دوفرسنگی نیشابور، و جماعتی از اهل علم منسوب بدین قریه اند.
-
ابزار
لغتنامه دهخدا
ابزار. [ اُ ] (اِ) گیاهی است ساقش نازک و شکننده و در انتهای ساق برگ ها بهم پیچیده به جای گل و در بهار دربلاد بارده و جاهای سایه و مکانی که نمناک باشد و مواضعی که آب مدتی در او ایستاده باشد روید و در بغداد و موصل او را در شیر پخته میخورند. با اندک تلخ...
-
ابزار
دیکشنری فارسی به عربی
ادات ، إداة
-
ابزار
واژهنامه آزاد
سامانه
-
رخنه
واژگان مترادف و متضاد
۱. سرایت، نفوذ ۲. ثقبه، ثلمه، چاک، درز، روزن، سوراخ، شقاق، شکاف، منفذ
-
رخنه
فرهنگ واژههای سره
رهیافت
-
رخنه
فرهنگ فارسی معین
(رِ نِ) (اِ.) سوراخ ، شکاف .
-
رخنه
فرهنگ فارسی معین
(رُ نَ یا نِ) (اِ.) کاغذ.
-
رخنه
لغتنامه دهخدا
رخنه . [ رَ ن َ ] (اِخ ) (جنگ ...) جنگی است که به سال 385 هَ . ق . بین سپاهیان سبکتکین و محمود با سیمجوریان در نیشابور درگرفت و بوعلی سیمجور در آن به محمود و سبکتکین شکست داد. ابوالفضل بیهقی گوید: عامه ٔ شهر پیش بوعلی سیمجور رفتند و به آمدن وی شادی ک...