کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رخجی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
رخجی
لغتنامه دهخدا
رخجی . [ رُخ ْ خ َ ] (اِخ ) ابوالحسن علی بن حسین . او راست : احاسن المحاسن ، چ 1301 هَ . ق . (از معجم المطبوعات ج 1).
-
رخجی
لغتنامه دهخدا
رخجی . [ رُخ ْ خ َ ] (ص نسبی ) منسوب است به رخجیة که قریه ای است در نزدیکی بغداد. (از انساب سمعانی ).
-
جستوجو در متن
-
قنبیطی
لغتنامه دهخدا
قنبیطی . [ ق ُن ْ ن َ ] (اِخ ) محمدبن حسین بن خالد بغدادی مکنی به ابوالحسن . از محدثان است . وی از ابراهیم بن سعید جوهری و یعقوب دورقی روایت شنید و از او خواهرزاده ٔ وی عیسی بن حامد رخجی و ابوعلی صواف روایت دارند. او مردی ثقه بود و بسال 304 هَ . ق . ...
-
حبیب
لغتنامه دهخدا
حبیب . [ح َ ] (اِخ ) ابن ولیدبن حبیب بن عبدالملک بن عمربن الولیدبن عبدالملک بن مروان . وی از مردم قرطبه است و به دحون معروف باشد. از اندلس به مشرق رخت بربست . فقیه ،عالم ، ادیب و شاعری نیکو بود. در روزگار عبدالرحمان بن حکم به مشرق رفت و حج کرد و اهل ...