کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رحیم الله پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
رحیم آباد
لغتنامه دهخدا
رحیم آباد. [رَ ] (اِخ ) دهی از دهستان زنگی آباد شهرستان کرمان . سکنه ٔ آن 300 تن . آب آن از قنات . محصول عمده غلات و حبوب و مرکبات است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
-
رحیم آباد
لغتنامه دهخدا
رحیم آباد.[ رَ ] (اِخ ) دهی از دهستان گل تپه ٔ فیض اﷲبیگی بخش مرکزی شهرستان سقز. آب آن از چشمه و قنات و رودخانه . سکنه ٔ آن 150 تن . محصولات عمده ٔ آن غلات و لبنیات و توتون و تنباکو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
-
رحیم بیگلو
لغتنامه دهخدا
رحیم بیگلو. [ رَ ب َ ] (اِخ ) دهی از دهستان ارشق بخش مرکزی شهرستان خیاو (مشکین شهر). سکنه ٔ آن 510 تن . آب آن از چشمه . محصولات عمده ٔ آنجا غلات و حبوب است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
-
رحیم خان
لغتنامه دهخدا
رحیم خان . [ رَ ] (اِخ ) دهی از دهستان بخش پشت آب شهرستان زابل . سکنه ٔ آن 229 تن . آب آن از رودخانه ٔ هیرمند. محصول عمده ٔآنجا غلات می باشد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
-
رحیم خان
لغتنامه دهخدا
رحیم خان . [ رَ ] (اِخ ) دهی از دهستان بهی بخش بوکان شهرستان مهاباد. سکنه ٔ آن 307 تن . آب آن از چشمه . محصولات عمده ٔ آن غلات و توتون و حبوب و صنایع دستی آنجا جاجیم بافی می باشد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
-
رحیم دل
لغتنامه دهخدا
رحیم دل . [ رَ دِ ] (ص مرکب ) نازکدل . مهربان . رقیق القلب . (یادداشت مؤلف ). که رحم زیاد در دل دارد. که قلبی پر از مهر و شفقت دارد : وهرچند پادشاه اسلام غازان خان بغایت رحیم دل بود و آزار هیچ حیوانی جایز نداشتی ... (تاریخ غازانی ص 135).
-
رحیم لو
لغتنامه دهخدا
رحیم لو. [ رَ ] (اِخ ) دهی از دهستان اجارود بخش گرمی شهرستان اردبیل . سکنه ٔ آن 118 تن . آب آن از چشمه . محصولات عمده ٔ آن غلات و حبوب است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
-
قلعه رحیم
لغتنامه دهخدا
قلعه رحیم . [ ق َ ع َ رَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مال اسد بخش چقلوندی شهرستان خرم آباد، واقع در 6هزارگزی جنوب اتومبیل رو چقلوندی به بروجرد موقع جغرافیایی آن جلگه و هوای آن سردسیری مالاریایی است . سکنه ٔ آن 120 تن است . آب آن از چشمه ها و محصول آن غ...
-
چم رحیم
لغتنامه دهخدا
چم رحیم . [ چ َ رَ ] (اِخ ) دهی از دهستان سربند پایین بخش سربند شهرستان ارا» که در 30 هزارگزی جنوب باختری آستانه و 30 هزارگزی راه مالرو عمومی واقع است . کوهستانی و سردسیر است و 340 تن سکنه دارد. آبش از قنات و چشمه . محصولش غلات ، بنشن ، پنبه ، انگور،...
-
رحیم آباد مطلق
لغتنامه دهخدا
رحیم آباد مطلق . [ رَ دِ م ُ ل َ ] (اِخ ) دهی از دهستان ریوند بخش حومه ٔ شهرستان نیشابور. سکنه ٔ آن 112 تن . آب آن از قنات . محصولات عمده ٔ آن غلات و راه آن ارابه رو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
-
رحیم بن فناخسرو
لغتنامه دهخدا
رحیم بن فناخسرو. [ رَ م ِ ن ِ ف َن ْ نا خ ُ رَ ] (اِخ ) خسروفیروز. رجوع به خسروفیروز رحیم شود.
-
رحیم خان چلبیان لو
لغتنامه دهخدا
رحیم خان چلبیان لو. [ رَ چ َ ل َبیا ] (اِخ ) ملقب به سردار نصرت ، دشمن معروف مشروطه طلبان که در تمام مدت سلطنت محمدعلیشاه قاجار (1324-1327 هَ . ق .) و به تحریک او از تولید اغتشاش و قتل نفوس و تاراج اموال و تخریب قراء و قصبات در نواحی شمال آذربایجان و...
-
مسجد رحیم خان
لغتنامه دهخدا
مسجد رحیم خان . [ م َ ج ِ دِ رَ ] (اِخ ) از مساجد نوبنیاد اصفهان . رجوع به اصفهان شود.