کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رحیم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
رحیم
/rahim/
معنی
۱. مهربان و بخشاینده؛ بخشایشگر.
۲. از نامهای خداوند.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
دلسوز، رئوف، رحمدل، مهربان ≠ سختدل، سنگدل، شقی، قسی
دیکشنری
propitious, clement, compassionate, humane, merciful, softhearted
-
جستوجوی دقیق
-
رحیم
فرهنگ نامها
(تلفظ: rahim) (عربی) بسیار مهربان ، مهربانی ، از نامها و صفات خداوند .
-
رحیم
واژگان مترادف و متضاد
دلسوز، رئوف، رحمدل، مهربان ≠ سختدل، سنگدل، شقی، قسی
-
رحیم
فرهنگ فارسی معین
(رَ) [ ع . ] (ص .) 1 - مهربان . 2 - بخشاینده ، از صفات خداوند.
-
رحیم
لغتنامه دهخدا
رحیم . [ رَ ] (ع ص ) بخشایشگر. (ناظم الاطباء). بخشاینده . (منتهی الارب ) (آنندراج ). همواره بخشاینده . (دهار). راحم . (از نفایس الفنون ). ج ، رُحَماء. (از اقرب الموارد). آمرزنده . (ترجمان القرآن ص 2) : همچو جد خود و چو جد پدرباش بر خاص و عام خویش رحی...
-
رحیم
لغتنامه دهخدا
رحیم . [ رُ ح َ ] (اِخ ) رحیم بن مالک خزرجی . محدث است . (منتهی الارب ).
-
رحیم
لغتنامه دهخدا
رحیم . [ رُ ح َ ](اِخ ) رحیم بن حسن دهقان . محدث است . (منتهی الارب ).
-
رحیم
لغتنامه دهخدا
رحیم .[ رَ ] (اِخ ) رحیم بن باکلنجار، آخر دیالمه ٔ عراق و فارس . رجوع به مجمل التواریخ و القصص ذیل ص 20 شود.
-
رحیم
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] ‹راحم› rahim ۱. مهربان و بخشاینده؛ بخشایشگر.۲. از نامهای خداوند.
-
رحیم
دیکشنری فارسی به عربی
انساني , رحيم
-
واژههای مشابه
-
رحيم
دیکشنری عربی به فارسی
نيکوکار , صاحب کرم , منعم
-
رحيم
دیکشنری عربی به فارسی
ترحم کردن , دلسوز , غم خوار , رحيم , شفيق , مهربان , بخشايشگر , کريم , رحمت اميز , بخشنده
-
رَّحِيمُ
فرهنگ واژگان قرآن
بسيار رحم کننده - بي اندازه مهربان - هميشه رحم کننده - هميشه مهربان -آن کس که مهربانيش هميشگي است (رحيم هم صفت مشبهه است وهم صيغه مبالغه)
-
کلاته رحیم
لغتنامه دهخدا
کلاته رحیم . [ ک َ ت ِ رَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان برکال بخش بردسکن شهرستان کاشمره محلی جلگه ای و معتدل است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
-
دل رحیم
لغتنامه دهخدا
دل رحیم . [ دِ رَ ] (ص مرکب ) دل رحم . آنکه نسبت به دیگران احساس ترحم کند. رجوع به دل رحم شود.