کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رحیض پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
رحیض
لغتنامه دهخدا
رحیض . [ رَ ] (ع ص ) شسته . (نصاب الصبیان ) (از اقرب الموارد). هر چیز که شسته باشد. (مهذب الاسماء) (آنندراج ). ثوب رحیض ؛ جامه ٔ شسته ٔ پاک . (یادداشت مؤلف ).
-
جستوجو در متن
-
مرحوض
لغتنامه دهخدا
مرحوض . [ م َ ] (ع ص ) ثوب مرحوض ؛ جامه ٔ شسته . (مهذب الاسماء) (منتهی الارب ). رحیض . (متن اللغة) (اقرب الموارد). || خوی کرده . (منتهی الارب ). تب داری که عرق کرده است . (از اقرب الموارد) (از متن اللغة).
-
شسته
لغتنامه دهخدا
شسته . [ ش ُ ت َ / ت ِ ] (ن مف ) پاک شده با آب . (ناظم الاطباء). آب کشیده . پاکیزه . ج ، (برای اشخاص ). شستگان . (فرهنگ فارسی معین ). مغسولة. مغسول . رحیض . مرحوض . (یادداشت مؤلف ). غسیل . غِسّیل . (منتهی الارب ). مغسول . (منتهی الارب ) : دهان دارد ...