کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رحل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
رحل
/rahl/
معنی
۱. دو تختۀ متصل بههم که باز و بسته میشود و قرآن یا کتاب را موقع خواندن روی آن میگذارند.
۲. [قدیمی] اسباب و اثاثی که در سفر با خود برمیدارند.
〈 رحل اقامت افکندن: [مجاز] در جایی بار فرود آوردن و اقامت کردن.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. بار، رخت
۲. جایگاه، ماوا، منزل
۳. رحلت، کوچ
۴. جزوهکش
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
رحل
واژگان مترادف و متضاد
۱. بار، رخت ۲. جایگاه، ماوا، منزل ۳. رحلت، کوچ ۴. جزوهکش
-
رحل
فرهنگ فارسی معین
(رَ) [ ع . ] (مص ل .) کوچ کردن ، رحلت کردن .
-
رحل
فرهنگ فارسی معین
( ~. ) [ ع . ] (اِ.)1 - اسباب و اثاث . 2 - منزل ، مأوا. 3 - پالان شتر. 4 - وسیله ای که قران یا کتاب را هنگام خواندن روی آن می گذارند. ج . رحال .
-
رحل
لغتنامه دهخدا
رحل . [ رَ ] (ع اِ)پالان شتر. ج ، اَرْحُل ، رِحال . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). پالان شتر. (ترجمان القرآن ترتیب عادل ) (از صراح اللغة) (از منتخب اللغات ) (غیاث اللغات ) (دهار). پالان اشتر با جمله آلتها و گویند پالان خر. ج ، اَرْحُل ، رِ...
-
رحل
لغتنامه دهخدا
رحل . [ رَ ] (ع مص ) ترک کردن شهری را. (از اقرب الموارد). کوچ کردن . (از ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (از صراح اللغة) (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || پالان نهادن بر شتر. (از ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از دهار) (از ...
-
رحل
لغتنامه دهخدا
رحل . [ رُح ْ ح َ ](ع ص ، اِ) ج ِ راحِل . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ).
-
رحل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: رِحال] rahl ۱. دو تختۀ متصل بههم که باز و بسته میشود و قرآن یا کتاب را موقع خواندن روی آن میگذارند.۲. [قدیمی] اسباب و اثاثی که در سفر با خود برمیدارند.〈 رحل اقامت افکندن: [مجاز] در جایی بار فرود آوردن و اقامت کردن.
-
واژههای مشابه
-
رَحْلِ
فرهنگ واژگان قرآن
ظرف و اثاث
-
آخر رحل
لغتنامه دهخدا
آخر رحل . [ خ ِ رِ رَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) دنباله ٔ پالان که راکب بدان تکیه زند.
-
رحل اقامت افکندن
دیکشنری فارسی به عربی
مسکن
-
رَحل و قرآن
فرهنگ گنجواژه
قرآن و پایه آن برای مطالعه.
-
واژههای همآوا
-
رهل
لغتنامه دهخدا
رهل . [ رَ هََ ] (ع اِ) زردابی که با بچه از زهدان برآید. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
-
رهل
لغتنامه دهخدا
رهل . [ رَ هََ ] (ع مص ) سست و جنبان شدن گوشت یکی و آماسیدن آن بی علت بیماری . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). سست شدن گوشت . (از تاج المصادر بیهقی ) (المصادر زوزنی ).