کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رحبه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
رحبة
لغتنامه دهخدا
رحبة.[ رُ ب َ ] (اِخ ) وادیی است نزدیک صنعاء. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). و رجوع به معجم البلدان ج 4 شود.
-
جستوجو در متن
-
رحب
لغتنامه دهخدا
رحب . [ رَ ح َ ] (ع اِ) ج ِ رَحْبة. (منتهی الارب ). ج ِ رَحَبة و رَحْبَة. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). ج ِ رحبة. ایوانهای مساجد و خانه ها و زمینهای فراخ . (آنندراج ). رجوع به رَحْبَة و رَحَبَة و رَحْب شود.
-
رحبات
لغتنامه دهخدا
رحبات . [ رَ ح َ / رَ ] (ع اِ) ج ِ رَحْبَة و رَحَبَة. (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). ج ِ رَحْبة. (منتهی الارب ). رجوع به رحبة شود.
-
رحاب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ رحبَة] [قدیمی] rehāb = رحبه
-
رحاب
لغتنامه دهخدا
رحاب . [ رِ ] (ع اِ) ج ِ رَحَبَة و رَحْبَة. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (اقرب الموارد). رجوع به رحبة شود.
-
حیاط
واژگان مترادف و متضاد
رحبه، ساحت، صحن، فضا، محوطه
-
رحبةالشام
لغتنامه دهخدا
رحبةالشام . [ رُ ب َ تُش ْ شا ] (اِخ ) رحبة. ناحیه ای است به شام . رجوع به رحبة و نزهةالقلوب ج 3 ص 172 و 250 و 268 و 269 شود.
-
رحبی
لغتنامه دهخدا
رحبی . [ رَ ح َ بی ی ] (ص نسبی ) منسوب به صحرای وسیع. ج ، رَحَبَة. (ناظم الاطباء). منسوب است به رحبة که موضعی است در بادیه . (منتهی الارب ).
-
روحا
لغتنامه دهخدا
روحا. [ رَ ] (اِخ ) در منتهی الارب روحاء و در معجم البلدان روحا (مقصور) آمده است . دهی است از مضافات رحبه ٔ شام . (منتهی الارب ). از قرای رحبه است و مردم آن روحا (مقصور) تلفظ میکنند و منسوب بدان روحانی است . (از معجم البلدان ).
-
ذات السیب
لغتنامه دهخدا
ذات السیب . [ تُس ْ س َ ] (اِخ ) رحبه ای است از رحاب اضم به حجاز. (المرصع) (معجم البلدان ).
-
دیر نعم
لغتنامه دهخدا
دیر نعم . [ دَ رِ ن َ ] (اِخ ) یاقوت گوید: شایدنزدیک رحبه ٔ مالک بن طوق باشد. (از معجم البلدان ).
-
روحاء
لغتنامه دهخدا
روحاء. [ رَ ] (اِخ ) دهی است از مضافات رحبه ٔ شام . رجوع به «روحا» و منتهی الارب شود.
-
شینون
لغتنامه دهخدا
شینون . [ ش َ ] (اِخ ) جایگاهی است در ساحل فرات بین رقه و رحبه . و چنین پندارند که در این مکان گنج است . (از معجم البلدان ).
-
ضجوع
لغتنامه دهخدا
ضجوع . [ ض َ ] (اِخ ) رحبه ای است مر بنی ابی بکربن کلاب را، و گویند موضعی است بنی اسد را، و نیز گفته اند رودباری است . (معجم البلدان ).
-
مالک
لغتنامه دهخدا
مالک . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن طوق بن عتاب تغلبی (متوفی به سال 259 هَ . ق .) از امرا و اشراف و بخشندگان بود. به امر متوکل به حکومت دمشق منصوب شد و به مساعدت رشید شهر «رحبة» را در کنار فرات بنا کرد که به رحبه ٔ مالک معروف است . وی از فصحا بود و اشعاری نیز ...