کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رجوع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
درم (مقیاس وزن رجوع شود به دراثهما)
دیکشنری فارسی به عربی
درهم
-
جستوجو در متن
-
اربعة
لغتنامه دهخدا
اربعة. [ اَ ب َ ع َ ] (ع عدد، ص ، اِ) چهار. اربع. || چهارگانه .- آباء اربعة . رجوع به آباء شود.- اخلاط اربعة . رجوع به اخلاط شود.- ادله ٔ اربعة . رجوع به ادله شود.- ارکان اربعة . رجوع به ارکان شود.- ازمان اربعة . رجوع به ازمان شود.- اشکال اربعة . رجو...
-
گرشاه
لغتنامه دهخدا
گرشاه . [ گ َ ] (اِخ ) رجوع به کیومرث و رجوع به گلشاه شود.
-
مراجعه
واژگان مترادف و متضاد
۱. احاله، بازگشت، رجوع ۲. رجوع کردن
-
نیاک
لغتنامه دهخدا
نیاک . (اِ) رجوع به نیا و حواشی آن و نیز رجوع به نیاکان شود.
-
لاغوس
لغتنامه دهخدا
لاغوس . (اِخ ) رجوع به بطلمیوس لاغوس ، و هم رجوع به لاگس شود.
-
اورومیه
لغتنامه دهخدا
اورومیه . [ می ی َ ] (اِخ ) رجوع به رضائیه و نیز رجوع به ارومیه شود.
-
پوسنانیا
لغتنامه دهخدا
پوسنانیا. [پ ُ] (اِخ ) رجوع به پوزن و رجوع به پوزنانی شود.
-
ارباع
لغتنامه دهخدا
ارباع . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ رَبع. رجوع به رَبع شود. || ج ِ رُبع. رجوع به رُبع شود. || ج رُبَع. رجوع به رُبَع شود. || ج ِ رَباعی . رجوع به رَباعی شود.
-
اربع
لغتنامه دهخدا
اربع. [ اَ ب َ ] (ع عدد، ص ، اِ) چهار. اربعة. || چهارگانه .- امهات اربع . رجوع به امهات شود.- تسبیحات اربع . رجوع به تسبیحات شود.- جنات اربع . رجوع به جنات شود.- جهات اربع . رجوع به جهات شود.- دوال اربع . رجوع به دوال شود.- طبایع اربع . رجوع به طبایع...
-
مراجعه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: مراجَعَة] morāje'e رجوع کردن به کسی یا چیزی.
-
resue
دیکشنری انگلیسی به فارسی
رجوع کنید
-
عمور
لغتنامه دهخدا
عمور. [ ع ُ ] (ع اِ) ج ِ عَمر. رجوع به عَمر شود. || ج ِ عُمر. رجوع به عُمر شود. || ج ِ عَمرو. رجوع به عَمرو شود.
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابوالجناب . رجوع به نجم الدین کبری و رجوع به ابوالجناب و رجوع به احمدبن عمر خیوقی شود.
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابوشریف . رجوع به ابوشریف و رجوع به احمدبن علی مجلدی جرجانی و رجوع به مجلدی ... شود.