کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رجا دادن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
رجا دادن
لغتنامه دهخدا
رجا دادن . [ رَ دَ ] (مص مرکب ) امیدوار ساختن . امید بخشیدن . امیدواری دادن : دلهای دوستان تو خون می شودز خوف باز از کمال لطف تو دل می دهد رجا.سعدی .
-
واژههای مشابه
-
رجاً
لغتنامه دهخدا
رجاً. [رَ جَن ْ ] (ع مص ) بازایستادن از سخن . رجی عن الکلام .(از اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || بند شدن سخن از کسی : رجی علیه (مجهولاً). (منتهی الارب ).
-
رَجّاً
فرهنگ واژگان قرآن
تکان دادني شديد
-
ابن رجا
لغتنامه دهخدا
ابن رجا. [ اِ ن ُ رَ ] (اِخ ) ابوالعباس بصری . خلیفه ٔ قاضی به بصره . از فقهای شافعی . ازاوست : کتاب علل الشروط. کتاب الشروط. (ابن الندیم ).
-
رجا داشتن
لغتنامه دهخدا
رجاداشتن . [ رَ ت َ ] (مص مرکب ) امید داشتن . امیدوار بودن . امیدوار شدن . امیدواری داشتن : جز به خشنودی و خشم ایزد و پیغمبرش من ندارم از کسی در دل نه خوف ونه رجا.ناصرخسرو.
-
خوف و رجا
فرهنگ گنجواژه
بیم و امید.
-
جستوجو در متن
-
امید
فرهنگ نامها
(تلفظ: om(m)id) آرزو ، انتظار ، رجا ، توقع ، چشمداشت ؛ اشتیاق یا تمایل به روی دادن یا انجام امری همراه با آرزوی تحقق آن .
-
بسط
لغتنامه دهخدا
بسط. [ ب َ ] (ع اِمص ) فراخی . (غیاث اللغات ) (مؤیدالفضلاء) (آنندراج ). فراخی . وسعت . (ناظم الاطباء). گشادگی . پهن شدن . پهنی یافتن . پهنی . پهنا. (نفایس الفنون ). فراخی . حیز میان ذرات . انشراح . (نفایس الفنون ). پهن کردگی . (ناظم الاطباء). جای فر...
-
رجاء
لغتنامه دهخدا
رجاء. [ رَ ] (ع اِ) رجا. امید. ضد یأس . (ناظم الاطباء). امید. (غیاث اللغات ) (صراح اللغة) (منتخب اللغات ) (آنندراج ). امید. آرزو. امل . بیوس . امیدواری . خلاف یأس و ناامیدی و نومیدی . (یادداشت مرحوم دهخدا). در لغت بمعنی طمعباشد چنانکه در منتخب گفته...
-
تمنا
لغتنامه دهخدا
تمنا. [ ت َ م َن ْ ن ] (اِ) خواهش و آرزوی و خام و تباه از صفات اوست و بالفظ یافتن و کردن و داشتن و پختن و بستن و در دماغ آوردن و در دل شکستن و سوختن مستعمل . (آنندراج ). مأخوذ از تازی (تمنی ) آرزو و امید و خواهش . (ناظم الاطباء) : گر هیچ خرد داری و ...
-
شکیب
لغتنامه دهخدا
شکیب . [ ش ِ / ش َ ] (اِمص ، اِ) صبر. آرام . تحمل . (ناظم الاطباء) (از برهان ).آرام . صبر. (فرهنگ جهانگیری ) (غیاث ). صبر باشد. (انجمن آرا) (آنندراج ) (از لغت فرس اسدی ). شکیبایی . مصابرت . اصطبار. صابری . (یادداشت مؤلف ). شکیبیدن . صبر کردن . (انجم...
-
پیمودن
لغتنامه دهخدا
پیمودن . [ پ َ / پ ِدَ ] (مص ) مطلق اندازه گرفتن . (فرهنگ نظام ). || به ذرع چیزی بکسی دادن . ذرع کردن . گز کردن . اندازه گرفتن با گز و ذراع و ارش و غیره : بفرسنگ صد بود بالای اوی نشایست پیمود پهنای اوی . فردوسی .نپیمود کس خاک کاخش به پی ز لشکر هرآنکس...
-
ابوحنیفه
لغتنامه دهخدا
ابوحنیفه . [ اَ ح َ ف َ ] (اِخ ) نعمان بن ثابت بن زوطی بن ماه یا نعمان بن ثابت بن نعمان بن مرزبان یا طاوس بن هرمز، امام فقیه کوفی مولی تیم اﷲبن ثعلبه . ابن الندیم گوید: نام ابوحنیفه نعمان بن ثابت بن زوطی است ، وی بکوفه خزاز بود و زوطی از موالی تیم اﷲ...