کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رجاد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
رجاد
لغتنامه دهخدا
رجاد. [ رَ ](ع مص ) خوشه های دروشده را به خرمنگاه بردن . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). خوشه ها را به خرمنگاه بردن . (منتهی الارب ). بردن خوشه ها به خرمن . (از اقرب الموارد).
-
رجاد
لغتنامه دهخدا
رجاد. [ رَج ْ جا ] (ع ص ) آنکه خوشه های دروشده را به خرمنگاه برد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
کشت
لغتنامه دهخدا
کشت . [ ک ِ ] (مص مرخم ، اِمص ) زراعت . کشاورزی . زرع . اَکّاری . مؤاکره . حرث : به کشت ار برد رنج کشورزیان چنان کن که ناید به کشور زیان . اسدی .جهان زمین و سخن شخم و جانت دهقان است به کشت باید مشغول بود دهقان را. ناصرخسرو.- کشت و درود ؛ کاشتن و درو...