کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رثمی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای همآوا
-
رسمی
واژگان مترادف و متضاد
۱. عرفی، قانونی ۲. رایج، متداول، مرسوم ۳. فاحشه، معروفه ≠ شرعی، غیررسمی ۴. تکپران
-
رسمی
فرهنگ واژههای سره
آیی نمند، آیین نامه ای، هنجارین، پیمانی، سازمانی، ناخودمان
-
رسمی
فرهنگ فارسی معین
(رَ) 1 - (ص .) معمول ، متداول . 2 - (ق .) خشک ، به صورت جدی و برابر با مقررات . مق خودمانی ، دوستانه .
-
رسمی
لغتنامه دهخدا
رسمی . [ رَ ] (اِخ ) شاعر ترک معاصر احمدپاشا. او را بترکی دیوانیست . (یادداشت مؤلف ). و رجوع به قاموس الاعلام ترکی شود.
-
رسمی
لغتنامه دهخدا
رسمی . [ رَ ] (ص نسبی ) منسوب به رسم . مقابل غیررسمی . بآیین . (یادداشت مؤلف ). || معمول و متداول که از نوع ممتاز نباشد.- لباس رسمی ؛ لباسی که در جشنها پوشند. (فرهنگ فارسی معین ).- || لباسی که طایفه ٔ نوکر در وقت رفتن بخدمت پادشاه پوشند. (یادداشت م...
-
رسمی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به رسم) [عربی. فارسی] rasmi ۱. مطابق رسم، عرف، و عادت.۲. معمولی؛ متعارف.۳. مخصوص استفاده در جشنها و پذیراییهای دولتی یا تشریفاتی: لباس رسمی.۴. بومی: تخممرغ رسمی.۵. [قدیمی] حقوقبگیر.
-
رسمی
لهجه و گویش تهرانی
کفش ایرانی،کفش چرمی
-
رسمی
واژهنامه آزاد
آیینی، بآیین.