کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رتیل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
رتیل
/roteyl/
معنی
جانوری شبیه عنکبوت و از خانوادۀ بندپایان، با شکم بزرگ و پاهای کوتاه که بعضی از انواع آن زهری کشنده دارد؛ دلمک؛ دیلمک.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
spider, tarantula
-
جستوجوی دقیق
-
رتیل
فرهنگ فارسی معین
(رُ تِ یْ) [ ع . رتیلاء ] (اِ.) جانوری است از شاخة بندپایان شبیه به عنکبوت با شکمی بزرگ و پاهایی کوتاه که سم کشنده ای دارد.
-
رتیل
لغتنامه دهخدا
رتیل . [ رُ ت َ / ت ِ ] (اِ) عنکبوت درشت و کوتاه پای که گویند قسمتی از آنها گزنده است و سمی مهلک دارد. رتیلاء. رتیلا. دیلمک . گال . غنده . خایه گیر. خایه گیرک . باژ. آغنده . انگورک . دلمه . دلمک . (یادداشت مرحوم دهخدا). مأخوذ از رتیلای تازی و بمعنی ...
-
رتیل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مٲخوذ از عربی: رُتَیلاء] ‹رتیلا، رطیل› (زیستشناسی) roteyl جانوری شبیه عنکبوت و از خانوادۀ بندپایان، با شکم بزرگ و پاهای کوتاه که بعضی از انواع آن زهری کشنده دارد؛ دلمک؛ دیلمک.
-
واژههای مشابه
-
Tarantula Nebula
سحابی رتیل
واژههای مصوّب فرهنگستان
[نجوم] بزرگترین و درخشانترین سحابی در ابر بزرگ ماژلان که شکل ظاهری آن شبیه به عنکبوت است
-
واژههای همآوا
-
رطیل
فرهنگ واژههای سره
چر زنَخت
-
رطیل
لغتنامه دهخدا
رطیل . [ رُ طَ ] (ع اِ) رتیل . رتیلا. رطیلا. دلمک . دلمه . (یادداشت مؤلف ). رجوع به مترادفات کلمه شود.
-
رطیل
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: bohl طاری: bohl طامه ای: luteyin طرقی: bohl کشه ای: bohl نطنزی: bohl
-
جستوجو در متن
-
دلمک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) [قدیمی] dolmak = رتیل
-
دیلمک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹دلمک› (زیستشناسی) [قدیمی] deylamak = رتیل
-
دلمک
واژهنامه آزاد
در زبان محلی به رتیل سیاه رنگی که سم مهلکی دارد دلمک گفته میشود.
-
آغنده
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹غنده، غندش› 'āqonde ۱. گلولۀ پنبه؛ پنبۀ زدهشده و گلولهکرده برای ریسیدن.۲. نوعی عنکبوت زهردار؛ رتیل.
-
آغنده
فرهنگ فارسی معین
(غَ دِ) ( اِ.) 1 - گلولة پنبه ، پنبه گلوله کرده برای ریسیدن . 2 - نوعی از عنکبوت زهردار، رتیلا، رتیل .