کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رتق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
رتق
/ratq/
معنی
۱. بستن.
۲. دوختن.
〈 رتقوفتق:
۱. بستن و گشودن.
۲. [مجاز] اداره کردن.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
رتق
فرهنگ فارسی معین
(رَ) [ ع . ] (مص م .) بستن ، دوختن .
-
رتق
لغتنامه دهخدا
رتق . [ رَ ] (ع مص ) بستن . ضد فتق . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). بستن . (ترجمان القرآن ترتیب عادل ) (از اقرب الموارد) (دهار) (مصادراللغة زوزنی ) (غیاث اللغات ) (از منتخب اللغات ). ببستن . (مصادراللغة زوزنی ). بر هم بستن . بدوختن بر یکدی...
-
رتق
لغتنامه دهخدا
رتق . [ رَ ت َ ] (ع مص )بسته شدن بکارت زایل شده . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
-
رتق
لغتنامه دهخدا
رتق . [رَ ] (ع ص ) بسته ، و منه قوله تعالی : کانتا رتقاً ففتقناهما. (قرآن 30/21). ج ِ رَتَقة. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || (در اصطلاح فقه ) هو ان یکون الفرج ملتحماً لیس فیه مدخل لدخول . (یادداشت مرحوم دهخدا) (از ناظم الاطباء). آن است ...
-
رتق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی، مقابلِ فتق] [قدیمی] ratq ۱. بستن.۲. دوختن.〈 رتقوفتق:۱. بستن و گشودن.۲. [مجاز] اداره کردن.
-
واژههای مشابه
-
رتق و فتق
لغتنامه دهخدا
رتق و فتق . [ رَ ق ُ ف َ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) بستن و گشادن . (از صراح اللغة) (از بحر الجواهر) (غیاث اللغات ) (آنندراج ). بند و گشاد. بند و گشای . برآی ودرآی . بست و گشاد. درایی و دوزایی . بگیر و ببند. بستن و باز کردن . درانه و دوزانه . (یادداشت ...
-
رَتق و فَتق
فرهنگ گنجواژه
راهاندازی کارها،
-
جستوجو در متن
-
مرتوق
لغتنامه دهخدا
مرتوق . [ م َ ] (ع ص ) بسته شده . مسدود گشته . رتق الفتق ؛ سده و ألحمه ، و الفتق مرتوق و رتق . (از متن اللغة). نعت مفعولی است از رتق . رجوع به رتق شود.
-
فَتَقْنَاهُمَا
فرهنگ واژگان قرآن
آن دو را از هم جدا ساختيم (رتق به معناي ضميمه کردن و به هم چسباندن دو چيز است ، چه اينکه در اصل خلقت به هم چسبيده باشند و چه آن ها به هم بچسبانند ، همچنان که قرآن کريم ميفرمايد : کانتا رتقا ففتقناهما ، زمين و آسمان به هم چسبيده بودند ، از يکديگر جدا...
-
درائی و دوزائی
لغتنامه دهخدا
درائی و دوزائی .[ دَرْ را / دِرْ را ی ُ ] (حامص مرکب ) رتق و فتق . عمل درا دوزا. رجوع به درا دوزا، و درا و دوزا شود.
-
راتق
لغتنامه دهخدا
راتق . [ ت ِ ] (ع ص ) بمعنی بسته کننده . اسم فاعل از رتق که بمعنی بستن است . (غیاث ) (آنندراج ).
-
رتقة
لغتنامه دهخدا
رتقة. [ رَ ت َ ق َ ] (ع اِ) پایه . پایگاه . ج ، رَتَق . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ). || ج ِ راتق . (ناظم الاطباء). رجوع به راتق شود. || گشادگی میان انگشتان . (از اقرب الموارد).
-
رَتْقاً
فرهنگ واژگان قرآن
ضميمه کردن و به هم چسباندن دو چيز ( چه اينکه در اصل خلقت به هم چسبيده باشند و چه آن ها به هم بچسبانند ، همچنان که قرآن کريم ميفرمايد : کانتا رتقا ففتقناهما ، زمين و آسمان به هم چسبيده بودند ، از يکديگر جداشان کرديم ، و فتق به معناي جدا سازي دو چيز م...