کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ربیعةبن مسعود پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
ربیعةبن طریف
لغتنامه دهخدا
ربیعةبن طریف . [ رَ ع َ ت ِ ن ِ طَ ] (اِخ ) نام شاعری از قبیله ٔ بنی ربیعة که در جنگ غول اول در مرگ طریف بن شراحیل و عمروبن مرثد ملحمی شعری دارد. رجوع به عقدالفرید ج 6 ص 94 شود.
-
ربیعةبن عامر
لغتنامه دهخدا
ربیعةبن عامر. [ رَ ع َ ت ِ ن ِ م ِ ] (اِخ ) ابن صعصعة، از عدنانیان و جد دوران جاهلی بود. فرزندان وی به چهار قبیله تقسیم شده بود بدین سان : «کلاب » و «کعب » و «کلیب » و «عامر». (از اعلام زرکلی چ جدید ج 3).
-
ربیعةبن عامر
لغتنامه دهخدا
ربیعةبن عامر. [ رَ ع َ ت ِ ن ِ م ِ ] (اِخ ) ابن عامربن عقیل ، پدر ابرص و قحافة و عرعرة و قرة است از قبیله ٔ عقیل . (از منتهی الارب ).
-
ربیعةبن عامر
لغتنامه دهخدا
ربیعةبن عامر. [ رَ ع َ ت ِ ن ِ م ِ ] (اِخ ) یا مسکین دارمی . ربیع-ةبن عام-ربن اُنَیف بن شریح دارمی تمیمی ، شاعر عراقی . وی مردی شجاع و از اشراف تمیم بود و از اینرو به مسکین ملقب شد که در یکی از ابیات خویش گفته بود: «انا مسکین لمن انکرنی ». و این بیت ...
-
ربیعةبن عباد
لغتنامه دهخدا
ربیعةبن عباد. [ رَ ع َ ت ِ ن ِ ع ِ ] (اِخ ) دئلی ... او از مشرکان جاهلیت بود و سپس اسلام آورد. از اصحاب حضرت بشمار است و روایاتی از او نقل شده است . او عمر درازی کرده است ولی مؤلف گوید در عهد ولید درگذشت . (از الاصابة ج 1 قسم 1). و رجوع به قاموس الا...
-
ربیعةبن عبدا
لغتنامه دهخدا
ربیعةبن عبدا. [رَ ع َ ت ِ ن ِ ع َ دِل ْ لاه ] (اِخ ) ابن هُدَیربن عبدالعزی بن عامربن حارث بن حارثةبن سعدبن تمیم بن مرة تمیمی ... در زمان حضرت رسول (ص ) بدنیا آمد و از ابوبکر و عمر و جز آن دو روایت دارد. ابن ابوعاصم مرگ وی را بسال 93 هَ . ق . نوشته اس...
-
ربیعةبن عبدالرحمان
لغتنامه دهخدا
ربیعةبن عبدالرحمان . [ رَع َ ت ِ ن ِ ع َ دِرْ رَ ] (اِخ ) از راویان بشمار است واز انس بن مالک روایت دارد. (از عقدالفرید ج 5 ص 4).
-
ربیعةبن عتیک
لغتنامه دهخدا
ربیعةبن عتیک . [ رَ ع َ ت ِ ن ِ ع َ ] (اِخ ) سیف در الفتوح گفته خالدبن ولید در عهد ابوبکر او رابه فرمانداری حیرة برگزید. (از الاصابة ج 1 قسم 1).
-
ربیعةبن عثمان
لغتنامه دهخدا
ربیعةبن عثمان . [ رَ ع َ ت ِ ن ِ ع ُ ] (اِخ ) ابن ربیعة تیمی ... از صحابه و راویان بشمار است . ابن مندة از طریق سعدان بن یحیی از ثابت ابوحمزة از بحینة از ربیعةبن عثمان روایاتی کرده است . (از الاصابة ج 1 قسم 1). و رجوع به امتاع الاسماع ج 1 ص 281 و قام...
-
ربیعةبن عثمان
لغتنامه دهخدا
ربیعةبن عثمان . [ رَ ع َ ت ِ ن ِ ع ُ ] (اِخ )شویعر صفوان بن عبد یا لیل ، از قبیله ٔ بنی سعدبن لیث .شاعر عرب که صاحب البیان و التبیین از او شعری آورده و در حاشیه از قول یاقوت حموی با آوردن شعری دیگر از وی بنام شویعر کنانی یاد کرده و گوید همان ربیعةبن ...
-
ربیعةبن عسل
لغتنامه دهخدا
ربیعةبن عسل . [ رَع َ ت ِ ن ِ ع َ س َ ] (اِخ ) او از قبیله ٔ بنی عمربن یربوع و برادر ضبیعبن عسل بود و به خواستگاری دختر معاویه آمد، و بین معاویه و او بحثی هست . (از البیان و التبیین ج 2 ص 204). و رجوع به عقدالفرید ج 4 ص 293 شود.
-
ربیعةبن عقیل
لغتنامه دهخدا
ربیعةبن عقیل . [ رَ ع َ ت ِ ن ِ ع َ ] (اِخ ) مکنی به ابوالخلفاء، از قبیله ٔ عقیل بود. (از منتهی الارب ).
-
ربیعةبن عمرو
لغتنامه دهخدا
ربیعةبن عمرو. [ رَ ع َ ت ِ ن ِ ع َم ْ رْ ] (اِخ ) ابن عمیربن عوف بن عقدةبن غیرةبن عوف بن ثقیف ، برادر ابوعبید ثقفی ، پدر مختار معروف ... ابن مندة از طریق کلبی از ابوصالح از ابن عباس روایت کرده که آیه ٔ «وَ اِن تبتم فَلَکُم رؤس اموالکم » (قرآن 279/2)...
-
ربیعةبن عیدان
لغتنامه دهخدا
ربیعةبن عیدان . [ رَ ع َ ت ِ ن ِ ع َ ] (اِخ ) ابن ذی العرف بن وائل بن ذی طواف خضرمی ... ابوسعیدبن یوسف گفته او در فتح مصر شرکت داشت و درک صحبت حضرت رسول (ص ) کرد. ولی از او روایتی نیست . (از الاصابة ج 1 قسم 1).
-
ربیعةبن فضل
لغتنامه دهخدا
ربیعةبن فضل . [ رَ ع َ ت ِ ن ِ ف َ ] (اِخ ) ابن حبیب بن زیدبن تمیم از بنی معاویةبن عوف ... از صحابه ٔ حضرت بود. ابن لهیعة از قول ابوالاسود از عروة نقل کرده است که او در جنگ احد شرکت کرد و شهید شد. (از الاصابة ج 1 قسم 1).