کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ربیعبن احمد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
ربیعبن صبیح
لغتنامه دهخدا
ربیعبن صبیح . [ رَ ع ِ ن ِ ص َ ] (اِخ ) سعدی بصری ، مکنی به ابوبکر. نخستین کسی است که در بصره به تصنیف کتاب پرداخت .مردی پرهیزگار و عابد بود، اما روایات حدیث وی ضعیف است . وی بسال 160 هَ . ق . در دریا درگذشت و در یکی از جزیره ها بخاک سپرده شد. (از اع...
-
ربیعبن ضبح
لغتنامه دهخدا
ربیعبن ضبح . [ رُ ب َ ع ِ ن ِ ض َ ب ُ] (اِخ ) ابن وهب بن نعیض فزاری ذبیانی . وی شاعر کهنسال دوران جاهلیت و از بزرگترین گویندگان و سخنوران و دانشمندان عصر خود بود. اسلام را درک کرد ولی مسلمان نشد. (از اعلام زرکلی ).
-
ربیعبن طعیمة
لغتنامه دهخدا
ربیعبن طعیمة. [ رَ ع ِ ن ِطَ م َ ] (اِخ ) ابن عدی بن نوفل بن عبدمناف قرشی نوفلی ، پسرعموی جبیربن مطعم بن عدی ... وی روز بدر درحالیکه کافر بود کشته شد و مادر او ام حبیبة دختر ابوالعاص عمه ٔ مروان بن حکم بوده است . (از الاصابة ج 1 قسم 1).
-
ربیعبن مالک
لغتنامه دهخدا
ربیعبن مالک . [ رَ ع ِ ن ِ ل ِ ] (اِخ ) ربیعبن ربیعةبن عوف بن قنان بن انف الناقة تمیمی . رجوع به ربیعبن ربیعة... شود.
-
ربیعبن مطرف
لغتنامه دهخدا
ربیعبن مطرف . [ رَ ع ِ ن ِ م ُ طَرْ رَ ] (اِخ ) ابن بلخ تمیمی ... صحابی است . وی به درک حضور پیغمبر اکرم نایل آمده است . سیف درباره ٔ فتوحات و نبردهای وی اشعار فراوانی در خصوص فتح دمشق و قادسیه و طبریه نقل کرده است . (از الاصابة ج 1 قسم 1).
-
ربیعبن معاویة
لغتنامه دهخدا
ربیعبن معاویة. [ رَ ع ِ ن ِ م ُ ی َ ] (اِخ ) ابن خفاجةبن عمروبن عقیل خفاجی . صحابیست . او بیعت کرد و اسلام آورد. رجوع به الاصابة قسم 1 ج 1 شود.
-
ربیعبن نعمان
لغتنامه دهخدا
ربیعبن نعمان . [ رَ ع ِ ن ِ ن ُ ] (اِخ ) ابن لیاف ، برادر حارث ... او در جنگ احد بشهادت رسید. (از الاصابة ج 1 قسم 1). و رجوع به قاموس الاعلام ترکی ج 3 شود.
-
ربیعبن یونس
لغتنامه دهخدا
ربیعبن یونس . [ رَ ع ِ ن ِ ن ُ ] (اِخ ) ابن محمدبن ابی فروة کیسان ، معروف به ابن ابی فروة و مکنی به ابوالفضل . از موالی بنی عباس و از وزیران دوراندیش بود. منصور خلیفه ٔ عباسی ابتدا او را به حاجبی و سپس به وزارت برگزید. وی با شکوه و ابهت کامل به حل و ...
-
ربیعبن ابی راشد
لغتنامه دهخدا
ربیعبن ابی راشد. [ رَ ع ِ ن ِ اَ ش ِ ] (اِخ ) مکنی به ابوعبداﷲ. از راویان بشمار است . او به منذر ثوری استناد کرده و از سعیدبن جبیر خبر شنیده است . صاحب صفةالصفوة با ذکر روایاتی گوید: وی سخت از مرگ میترسیده است . رجوع به صفةالصفوة ج 3 ص 61 شود.
-
جستوجو در متن
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) شنکباثی بن ربیعبن نافع. محدث است .
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن اسحاق الحرانی . یکی از صناع آلات فلکی برای ربیعبن فراس حرانی . (ابن الندیم ).
-
جرجانی
لغتنامه دهخدا
جرجانی . [ ج ُ ] (اِخ ) عبیداﷲبن احمد بزاز مکنی به ابوالقاسم . راوی بود و از ربیعبن سلیمان روایت کرد و یوسف بن احمد مکنی به ابویعقوب صیدلانی از او روایت کرد. (از تاریخ جرجان ابوالقاسم سهمی ص 234).
-
شنکباث
لغتنامه دهخدا
شنکباث . [ ش َ ک َ ](اِخ ) موضعی است یا مردی . احمد شنکباثی بن ربیعبن نافع و احمدبن محمد شنکباثی محدثانند. (منتهی الارب ).
-
خم سنگین
لغتنامه دهخدا
خم سنگین . [ خ ُ م ِ س َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) خمره ای که از سنگ تراشیده اند : مشمس آن بود که انگور را یک هفته به آفتاب بنهند و باز بکوبند و به خمهای سنگین روغن داده اندر کنند. (از هدایةالمتعلمین ربیعبن احمد الاخوینی بخاری ).
-
شارلاتان
لغتنامه دهخدا
شارلاتان . (فرانسوی ، ص ) کسی که با زبان خوش مردم را فریب دهد. (فرهنگ نظام ). حقه باز. شیاد. چاخان . چاچول . چاچولباز. یارم باز. و در «هدایه ٔ» ابوبکر ربیعبن احمد الاخوینی البخاری ، مفتعلان بجشکان به معنای اطبای شارلاتان آمده است . (از یادداشت مؤلف ...