کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ربيع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
ربیع الثانی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: ربیعُالثانی] rabi'ossāni ماه چهارم سال قمری، پس از ربیعالاول.
-
باد ربیع
واژهنامه آزاد
باد بهاری.
-
ابن ابی ربیع
لغتنامه دهخدا
ابن ابی ربیع. [ اِ ن ُاَ رَ ] (اِخ ) عبیداﷲبن احمد قرشی اندلسی ، مکنی به ابوالحسین (599-688 هَ .ق .). نحوی و ادیب . متولد دراشبیلیه . نحو را نزد شلوبین قرائت کرده و آنگاه که نصاری بر اشبیلیه مستولی شدند وی به سبته مهاجرت کرد. او راست شرحی بر الکتاب س...
-
رباح بن ربیع
لغتنامه دهخدا
رباح بن ربیع. [ رَ ح ِ ن ِ رَ ] (اِخ ) یا رباح بن الربیع الاسیدی . صحابی است ، یا ریاح است . (منتهی الارب ). برادر کاتب حنظلةبن الربیع. از صحابه است که بعدها در بصره سکونت گزیده و برخی احادیث نقل کرده است . (از قاموس الاعلام ترکی ) (از الاصابة ج 1 قس...
-
ربیع بنت معوز
لغتنامه دهخدا
ربیع بنت معوز. [ رَ ب ِ ت ِ م ُ ع َوْ وَ ] (اِخ ) ابن عفراء انصاری . صحابیی والامقام بود. او به حضرت رسول بیعت کرد و در غزوات شرکت می جست و به مداوای زخمیها میپرداخت . ربیع تا روزگار معاویه زندگی کرد ودر حدود سال 45 هَ . ق . درگذشت . (از اعلام زرکلی ...
-
فضل بن ربیع
لغتنامه دهخدا
فضل بن ربیع. [ ف َ ل ِ ن ِ رَ ] (اِخ ) فضل بن ربیعبن یونس . وزیری ادیب و دوراندیش بود. پدرش وزیر منصور عباسی بود و در زمان هارون الرشید به دوران وزارت برامکه از بزرگان دشمنان آن خاندان گردید. پس از برامکه وی عهده دار وزارت شد و تا مرگ هارون در مقام و...
-
جستوجو در متن
-
ربیعه
فرهنگ نامها
(تلفظ: rabiy‛e) (عربی) (مؤنث ربیع) ، ← ربیع .
-
بهار
دیکشنری فارسی به عربی
ربيع
-
فنر
دیکشنری فارسی به عربی
ربيع
-
انبرک
دیکشنری فارسی به عربی
ربيع
-
حالت فنری
دیکشنری فارسی به عربی
ربيع
-
حالت ارتجاعی فنر
دیکشنری فارسی به عربی
ربيع
-
جهیدن
دیکشنری فارسی به عربی
ربيع
-
قابل ارتجاع بودن
دیکشنری فارسی به عربی
ربيع
-
حالت فنری داشتن
دیکشنری فارسی به عربی
ربيع