کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ربوخهای پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
orgasmic
ربوخهای
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] مربوط به ربوخه
-
واژههای مشابه
-
orgasm
ربوخه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] اوج لذت جنسی
-
ربوخه
فرهنگ فارسی معین
(رَ خَ یا خِ) (اِ.) 1 - خوشی عموماً، لذت . 2 - لذتی که به وقت جماع دست دهد.
-
ربوخه
لغتنامه دهخدا
ربوخه . [رَ خ َ / خ ِ ] (اِ) خوشی و خوش آیندی . (ناظم الاطباء). خوش و خوشی را گویند عموماً. (برهان ). || در فارسی و ظاهراً با شاهد واحد در لغتنامه ها می آورند که ربوخ عربیست و فارسی نیست . (یادداشت مرحوم دهخدا). خوشی و لذتی که در وقت جماع دست دهد. (ف...
-
ربوخه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] rabuxe ۱. خوشی و لذتی که از چیزی یا کاری خصوصاً جماع به انسان دست میدهد.۳. (صفت) ویژگی کسی که در جماع به اوج خوشی و لذت میرسد.
-
ربوخه شدن
لغتنامه دهخدا
ربوخه شدن . [ رَ خ َ / خ ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) انزال گشتن . (یادداشت مرحوم دهخدا). در آرمیدگی بکمال خوشی رسیدن . (یادداشت مرحوم دهخدا). ربوخه رسیدن باشد بغایت اشتها در نزدیکی ، و گویند: ربوخه شد. (یادداشت مرحوم دهخدا) : نهی دست بر کون من می شوی ربوخه...
-
ای
واژگان مترادف و متضاد
ایا، هان، های، هلا
-
ای
فرهنگ فارسی عمید
(قید، شبه جمله) [عربی] [قدیمی] 'ay یعنی.
-
ای
فرهنگ فارسی عمید
(حرف) [عربی: اَی] 'ey ۱. حرف ندا که پیش از اسم و صفت درمیآید: ای مرد، ای پسر، ای جوانمرد، ای دلاور.۲. حرفی که برای تقریب و تخمین میآید: ای سیصد چهارصد تومان میارزد.۳. (شبه جمله) حرفی که برای تحسین میآید.۴. (شبه جمله) برای اظهار انزجار یا نارض...
-
آی
فرهنگ فارسی عمید
(شبهجمله) 'āy ۱. برای اظهار درد به کار میرود: آی سرم.۲. (حرف ندا) برای مخاطب ساختن به کار میرود: آی بچه! چه کار میکنی؟.۳. برای دعوت به کار میرود: آی بستنی.۴. برای بیان افسوس و حسرت به کار میرود: آی دریغ، آی دریغا.۵. برای هشدار به کار میرود...
-
آی
فرهنگ فارسی معین
(صت .) حرف ندا.
-
آی
فرهنگ فارسی معین
(اِصت .) 1 - کلمه ای است نشانة درد. 2 - کلمه ای است نشانة حسرت و دریغ .
-
ای
فرهنگ فارسی معین
(اِ یا اَ) [ ع - فا. ] (صت . حر.) علامت ندا است که پیش از اسم درآید: ای حسن ، ای پسر.
-
آی
لغتنامه دهخدا
آی . (صوت ) صوتی است نشانه ٔ ضجرت از درد: آی دلم . آی سرم . || نشانه ٔ حسرت و دریغ : آی دریغا که خردمند راباشد فرزند و خردمند نی . رودکی .|| (حرف ندا) حرف ندا و خطاب ، چون اِی ! || (فعل امر) امر از آمدن : تو چنانکه آواز ترا بشنوند با من در سخن آی . (...