کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ربل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ربل
لغتنامه دهخدا
ربل . [ رَ ] (ع اِ) گیاه که در آن وقت روید که زمین خشک شود. (مهذب الاسماء). نوعی از درختان که آخر تابستان بسردی شب و بدون باران برگ و بار آورد. ج ، رُبول . (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). درختی است مانند سرو که خزان ...
-
ربل
لغتنامه دهخدا
ربل . [ رَ ] (ع ص ) رِبْل . مرد فربه بسیارگوشت . (ناظم الاطباء). بسیارگوشت . (مهذب الاسماء). و رجوع به رِبْل و رَبِل شود. || شتر فربه . (مهذب الاسماء). و رجوع به رَبِل شود.
-
ربل
لغتنامه دهخدا
ربل . [ رَ ] (ع مص ) بسیار شدن شتران و اولاد آنها. (منتهی الارب ) (آنندراج ). بسیار شدن اموال و اولاد. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || بسیار شدن . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از تاج المصادر بیهقی ). بسیار شدن تعداد. (از اقرب الموارد). |...
-
ربل
لغتنامه دهخدا
ربل . [ رَ ب َ ] (ع اِ) نباتیست سخت سبز و آن در دیار بلبیس بسیار باشد، دو درهم از آن تریاق است مر زهر مار را. (منتهی الارب ) (آنندراج ). گیاهی است سخت سرسبز. (از اقرب الموارد). یک نوع گیاه سخت سبز که تریاق زهر مار است . (ناظم الاطباء). نوعی از افسنتی...
-
ربل
لغتنامه دهخدا
ربل . [ رَ ب ِ ] (ع ص ) رَبْل . رِبْل .مرد بسیارگوشت . (از اقرب الموارد). مرد فربه بسیارگوشت . (ناظم الاطباء). و رجوع به رَبْل و رِبْل شود.
-
ربل
لغتنامه دهخدا
ربل . [ رِ ] (ع ص ) رِبْل . رَبِل . مرد فربه بسیارگوشت . (منتهی الارب ) (ناظم الاطبا) (آنندراج ). و رجوع به رَبْل و رَبِل شود.
-
ربل
لغتنامه دهخدا
ربل . [ رِ ] (ع اِ) یک نوع گیاهی و یا بومادران . (ناظم الاطباء). نوعی از افسنتین است که بوی مادران باشد و به عربی اقحوان گویند. (برهان ) (آنندراج ).
-
جستوجو در متن
-
اربال
لغتنامه دهخدا
اربال . [ اِ ] (ع مص ) رویانیدن زمین گیاه «رَبل » را و بسیار شدن درخت «رَبل » در آن . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به ربل شود.
-
مربال
لغتنامه دهخدا
مربال . [ م ِ ] (ع ص ) ارض مربال ؛ زمین ربل ناک . (منتهی الارب ). زمینی که ربل رویاند. زمین پرگیاه . (از متن اللغة). رجوع به رَبل شود.
-
ربول
لغتنامه دهخدا
ربول . [ رُ ] (ع اِ) ج ِ ربل ، بمعنی نوعی از درختان که در آخر تابستان بسردی شب بی باران برگ و بار بیرون آرد. (از اقرب الموارد) (آنندراج ). ج ِ، رَبْل . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). و رجوع به رَبْل شود.
-
اربل
لغتنامه دهخدا
اربل . [ اَ ب َ ] (ع ص ) رَبل اربل ؛ مبالغه است و رَبل اقسامی است از درخت که در آخر تابستان بسردی شب بی باران برگ و بار بیرون آرد.
-
تربل
لغتنامه دهخدا
تربل . [ ت َ رَب ْ ب ُ ] (ع مص ) خوردن گیاه ربل را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (المنجد). خوردن آهو گیاه ربل را. (منتهی الارب ). || چرا کنانیدن نبات ربل را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (المنجد): خرجوا یتربلون . (اقرب...
-
حبق البقر
لغتنامه دهخدا
حبق البقر. [ ح َ ب َ قُل ْ ب َ ق َ ] (ع اِ مرکب ) بابونه . بابونج . (داود ضریر انطاکی ). اقحوان . رَبل . اربیان . قراص . کافوری . خامامیلن . || و ظاهراً حبق البقر، همان عین البقر و اقحوان البقر است که مرادف آن در فارسی و عربی گاوچشم . گاوچشمه . چشم گ...
-
طبری
لغتنامه دهخدا
طبری . [ طَ ب َ ] (اِخ ) (الَ ...) علی بن سهل بن ربن الطبری . کنیت وی ابوالحسن است . ابن الندیم بغدادی کاتب نام وی را علی بن ربل ضبط کرده و گفته است : او کاتب مازیاربن قارن بود، به دست معتصم عباسی قبول اسلام کرد و بدین وسیله نزد وی قرب و منزلتی یافت ...